گزارشي از کنفرانس سه سازمان پيرامون ضرورت شکل دهي تشکل بزرگ چپ

6/02/2012هيئت تدارک کنفرانس سه سازمان

گزارشي از کنفرانس سه سازمان
پيرامون ضرورت شکل دهي تشکل بزرگ چپ

سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ – ۰۷ فوريه ۲۰۱۲

روز شنبه چهارم فوريه کنفرانسي توسط سه سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران، سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) و شوراي موقت سوسياليست هاي چپ ايران پيرامون ضرورت شکل دهي تشکل بزرگ چپ در شهر کلن آلمان برگزار شد. در اين کنفرانس علاوه بر حضور اعضاي سه سازمان و برخي از فعالان چپ در آلمان، تعدادي نيز، از کشورهاي فرانسه، بلژيک، هلند و سوئيس در جلسه شرکت کرده بودند. اين برنامه همزمان در پالتاک نيز پخش مي شد و تعدادي از رفقا و دوستاني که به اين پروژه علاقمند بودند، از طريق پالتاک در جريان مباحث قرار گرفته و سحنان و تاکيدات خود را نيز با جمع شرکت کننده در ميان گذاشتند.

سالن کنقرانس با عکس هايي از مبارزات مردم ايران و پلاکات هايي حاوي شعارهاي زير تزئين شده بود: “به باور ما جمهوري اسلامي مانع اصلي آزادي، دمکراسي، پيشرفت و عدالت اجتماعي است”، “ما عليه هرگونه ستم و تبعيض ملي، طبقاتي، جنسي، نژادي، مذهبي و عقيدتي مبارزه ميکنيم”، “از نظر ما آزادي با عدالت اجتماعي و سوسياليسم با دمکراسي پيوند عميقي دارند”، “ما مدافع حقوق بشر، آزادي، دمکراسي، عدالت اجتماعي و سوسياليسم هستيم”.
در دستور برنامه کنفرانس، سخنراني نمايندگان سه سازمان، پرسش و پاسخ و بالاخره گفتگو و بحث عمومي، قرار داشت.
بخش نخست به سخنراني نمايندگان سه سازمان اختصاص داشت. محمد اعظمي از سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران، مسئول اداره اين بخش از جلسه بود. او در ابتداي جلسه از شرکت کنندگان درخواست نمود که به ياد همه مبارزين راه آزادي و همچنين همه ياراني که براي دموکراسي و سوسياليسم مبارزه کرده و جان باخته اند، به پا خيزند و به احترامشان يکدقيقه سکوت کنند. پس از سکوت براي مبارزان راه آزادي، او سخنان خود را چنين ادامه داد:

“بسيار خوشنودم که شروع کننده برنامه کنفرانسي هستم که مي خواهد براي غلبه بر پراکندگي چپ گام عملي بردارد. مي خواهد بخشي از چپ مدافع آزادي و دموکراسي و سوسياليسم را منسجم کند. مي خواهد بدون اينکه چشم بر دشواري کار ببندد، با تمام اختلافات و تفاوت نظرها به سوي همگرائي و وحدت گام بردارد.”
او در ارتباط با طولاني شدن اين پروژه تاکيد نمود که “ضمن تلاش براي شتاب دادن به اين حرکت، بايد توجه داشت که اولا تفاوت نظر داريم ثانيا زماني سپري شد تا دريابيم پيرامون برخي مفاهيم، تفاوت چنداني نيست. براي يک مفهوم واحد، واژه هاي متفاوت به کار مي گيريم و سوم اينکه. توجه کنيم که در همين چند ساله، در بين جريانات چپ و در ميان جمهوري خواهان، انشعاب رخ داده است. در اين فضا، ما در مسير عکس گام برداشته و به سمت وحدت حرکت کرده ايم. اما براي تند کردن آهنگ حرکتمان، مهم اين است که متد خود را تغيير داده ايم. اشتراکات را مبنا قرار داده و روي تفاوتها مي خواهيم بدون پيش داوري بحث و گفتگو کنيم.”
او تاکيد نمود که “ما با برخي سئوالات مواجه مي شويم که پاسخ بدانها را هم وظيفه اعضاي سه سازمان و هم، فعالان منفردي مي دانيم که خود را با اين پروژه همراه مي دانند. ما سه جريان نقش تدارک کننده داشته ايم. تضمين ادامه کاري داده ايم و براي شروع، تلاش داريم امکان مشارکت دموکراتيک همه افراد اعم از تشکيلاتي و يا منفرد را فراهم کنيم “
پيرامون ضرورت وحدت چپ، نيز ضمن تاکيد بر اهميت اين موضوع و مبرميت آن، از سخنرانان خواست که در سخنان خود بدان بپردازند.

نخستين سخنران جلسه مجيد زربحش عضو هيئت هناهنگي شوراي موقت سوسياليست هاي چپ بود. فشرده سخنان او پيرامون ضرورت شکل دهي تشکل بزرگ چپ چنين بود:
جنبش چپ و به عبارت دقيق تر جنبش سوسياليستي، کمونيستي، و کارگري در عرصه جهاني، تاريخي تقريبا دويست ساله و در ايران پيشينه صد ساله دارد……اين جنبش طي حيات طولاني خود در عين حال با شکست ها و بحران هاي بزرگ و کوچک، در مقياس جهاني و در کشورهاي گوناگون روبرو بوده است که به تناسب عمق و شدت آن ها، اثراتي بازدارنده برجاي نهاده اند.
تجربه سوسيالبسم موجود و چند دهه حاکميت نظامي توتاليتر به نام سوسياليسم در اين کشور ها و جنايت هائي که در زير اين نام انجام گرفت و سرانجام فروپاشي ناگزير اين نظام، به کاهش اعتبار و نفوذ اين جنبش و به سرخوردگي و انفصال در ميان بسياري از نيروهاي آن منجر گرديد.
در ايران که جنبش چپ سال ها قبل از فروپاشي سوسياليسم موجود، به دنبال سرکوب هاي گسترده پس از انقلاب بهمن ماه و تلاشي سازمان ها، دستخوش تلاطم و تشتت فکري، سياسي و نظري و آشفتگي هاي ناشي از خطاها و سياست هاي شکست خورده خود بود با ضربه تکان دهنده فروپاشي سوسياليسم موجود به بحراني شديدتر و حاد گرديد.
با وجود اين، بسياري از مبارزان چپ در آن شرايط دشوار و بحراني از ياد نبردند که جنبش کارگري و سوسياليستي و کمونيستي طي بيش از 150 سال مبارزه متشکل خود، همواره نيروي اصلي مبارزه در راه آزادي، صلح، عدالت اجتماعي و بهبود شرايط زندگي زحمتکشان بوده است.
… در ايران چپ با وجود اشتباهات و خطاهاي بزرگ و نفوذ نقطه نظرهاي غير دموکراتيک در آن، از پرچمداران پيگير مبارزه عليه استبداد و پيکار براي آزادي، ترقي و عدالت اجتماعي بوده است. در سال هاي اخير تلاش هائي براي بازبيني گذشته و بافتن راهي براي آينده صورت گرفته است. از جمله اين تلاش ها، گفتگوهائي بود که طي زماني طولاني ميان اين سه سازمان جريان داشت. اين گفتگوها به تلاش براي ايجاد سازماني که بتواند نقش موثري در تحولات کشور ايفا کند، انجاميد. سازماني که 1- با سيستم فکري و عملکردي سوسياليسم واقعا موجود که طي چند دهه در شوروي و ساير “کشورهاي سوسياليستي” حاکم و اساس فکري مسلط در جنبش کمونيستي را تشکيل مي داد، بگسلد و با خطاهاي گذشته مرزبندي کند. 2- با برنامه اي واقع بينانه و پروژه اجتماعي روشن در صحنه سياسي ايران حضوري گسترده و سازمان يافته داشته باشد. با توجه به اين هدف بايد کوشيد همه نيروهاي متشکل و فعالان غير متشکل چپ را که از آن گذشته گسيخته و با سوسياليسم توتاليتر مرزبندي دارند و در پي چپي ديگر هستند، در شکل دهي اين سازمان مشارکت کنند.3- کليات مباني نظري ، راهبرد سياسي و چگونگي ساختار سازماني مناسب و دموکراتيک با مشارکت همه اين نيروها و فعالان تدوين گردد.
پيشينه گذشته و وضعيت حال ما، آينده را مي سازد. از اينرو نمي توان گذشته را ناديده گرفت، در عين حال نمي توان در گذشته متوقف شد، بايد رو به آينده داشت. پس از سال ها درجا زدن لحظه آن رسيده است که وضعيت موجود را تغيير دهيم و با احساس مسئوليت در قبال شرايط کنوني و در پاسخ به ضرورت هاي تاريخي امروز عمل کنيم…

سخنران دوم بهروز خليق مسئول هيئت سياسي ـ اجرائي سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) بود . فشرده سخنان او چنين بود:
ما در دو دهه گذشته شاهد تحولات ساختاري در کشورمان بوديم. تحول در ترکيب جمعيت و شکل گيري جامعه اي جوان، رشد شهرگرائي و گذر ايران از يک جامعه نيمه شهري به جامعه اي بطور عمده شهري، افزايش قابل توجه باسوادان و تحول از جامعه اي نيمه با سواد به جامعه اي باسواد، افزايش سريع تحصيل کردگان و روشنفکر و افزايش حجم طبقه متوسط از جمله آنها است.
دگرگوني ساختاري در طي دو دهه، دمکراسي را به مسئله اصلي جامعه ما تبديل کرده و اين امر را مدلل نموده  است که در کشور ما، امر توسعه با دمکراسي درآميخته است. به بيان ديگر تحقق امر توسعه با توجه به شکل گيري گروه هاي اجتماعي و مطالبات آنها، مشروط به تامين دمکراسي است.
تحول ديگر به رشد مناسبات سرمايه داري، گسترش طبقه کارگر و بالا رفتن نقش آن در سازمان توليد اجتماعي، سرريز شدن دهقانان به سوي شهرها و به فلاکت نشانده شدن بخشي از گروههاي اجتماعي بخاطر سياست هاي اقتصادي بعد از جنگ، افزوده شدن بر ميزان گروه هاي تهيدست جامعه، حاشيه نشين ها و خانه بدوش ها بر مي گردد.
در طي دهه هاي گذشته در يک قطب جامعه فقر و فلاکت متراکم گرديده و اکثريت جامعه به سوي فقر سوق يافته اند و در قطب ديگر جامعه ثروت بيکران در دست لايه نازکي متمرکز گشته است. در اين فاصله زماني لايه هاي جديدي از سرمايه داران شکل گرفته و به ثروت هاي بي سابقه در تاريخ ايران دست يافته اند.
با دگرگوني ساختار طبقاتي، امر توسعه و دمکراسي عميقا با عدالت اجتماعي درهم آميخته است. توسعه سياسي و اقتصادي بدون تامين عدالت اجتماعي در جامعه کنوني ما با تنش هاي جدي روبرو مي شود.
اين دريافت ـ پيوند توسعه با امر دمکراسي و عدالت اجتماعي ـ نه يک امر ذهني و خواست و تمايل اين يا آن جريان سياسي، بلکه امر عيني و برخاسته از آرايش نيروهاي اجتماعي و مطالبات آنها است. به بيان ديگر مردم هم نان مي خواهند و هم آزادي؛ نه ميتوان به بهانه آزادي، نان را از آنان دريغ داشت، نه چنانچه در نظام هاي توتاليتر مرسوم است به بهانه نان، از آزادي محرومشان ساخت.
لايه هاي مختلف بورژوازي در سايه حمايت دولت توانستند تشکل هاي خود را به وجود آورند و از منافع خود دفاع کنند. ولي طبقه کارگر و زحمتکشان فاقد تشکل صنفي هستند، از حقوق کار محرومند و در شرايط سختي به سر مي برند.
امروز وجود حزب چپ بزرگ، قدرتمند و با اعتبار براي دفاع از منافع و مطالبات کارگران و مزدبگيران و دفاع از آزادي، دمکراسي و عدالت اجتماعي يک امر ضرور تبديل شده است. چپ پراکنده و سنتي نمي تواند به اين نياز پاسخ گويد. ما نيازمند چپي هستيم که امر آزادي و عدالت اجتماعي را به هم پيوند دهد، از حقوق بشر دفاع کند و اين باور را اشاعه دهد که سوسياليسم بدون دمکراسي شدني نيست.”

سومين سخنران اين جلسه پرويز نويدي مسئول روابط عمومي سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران بود. خلاصه صحبت او بدينقرار بود:
عنوان اين کنفرانس يعني “ضرورت شکل دهي تشکل بزرگ چپ” به شکلي بيانگر وضعيت ماست. ما کنفرانس گذاشته ايم تا در ضرورت وحدت نيروهاي چپ و ايجاد يک تشکيلات نيرومند صحبت کرده و استدلال کنيم. در حاليکه بايد مخالفين در اين زمينه و در مخالفت با اين ضرورت صحبت کنند.
اما در رابطه با مشخصات پروژه اي که در دستور قرار داريم، توجه به چند نکته را لازم مي دانم. اين پروژه، پروژه نيروهاي چپ ايران است. البته يک بخش از چپ مورد نظر ماست. چپي که دموکراسي و سوسياليسم را ناگسستني دانسته و با آن سوسياليسمي که مستقر شد مرز دارد. چپي که براي استقرار دموکراسي به جاي جمهوري اسلامي مبارزه مي کند. خصوصيت ديگر اين پروژه، دموکراتيک بودن آن است. در گذشته پيرامون اين پروژه ها، فقط تعدادمعدودي در جلسات در بسته روي اصولي توافق کرده نهايتا وحدت و يا انشعابي را اعلام مي کردند. حالا اين اعضاي تشکيلات و فعالان منفردي که خود را با اين پروژه همراه و متعهد مي بينند تصميم مي گيرند. نمايندگان در واقع نقش تدارک کننده را براي اعضاي اين پروژه دارند. افزون بر اين، در مناسبات اين سه جريان تعداد افراد و بزرگي و کوچکي اين تشکل ها، مبناي تصميم گيري ها نيست. هر سه جريان برابر حقوق اند و بالاخره اعضاي سه سازمان با فعالين منفرد، از نظر حقوقي تفاوتي ندارند. در اين پروژه تلاش شده است اين برداشت حاکم شود که فرد در تشکيلات بي هويت نشود. هم چهره افراد روشن باشد و هم تشکيلات هويت جمعي خود و سياست جمعي خود را داشته باشد. بر خلاف گذشته که فرد اساسا در تشکيلات حل مي شد.
شايد نياز به تاکيد نباشد که چپ مهمترين نيروي مدافع دموکراسي است. بدون مشارکت فعال اين نيرو، جنبش دموکراتيک کشورمان نمي تواند به سرانجام اعتماد برانگيزي برسد.
از ما در ارتباط با کندي پيشرفت کار سئوال و انتقاد مي شود. در اين باره بايد توضيح دهم که هيچکس نيست در اين مورد رضايت داشته باشد. ما هم راضي نيستيم و تلاش ما اين است که از اين پس اين پروژه را سريعتر به سرانجامي برسانيم. اما توجه داشته باشيم که عناصر تشکيل دهنده اين پروژه داراي تاريخي متفاوت هستند. گذشته هاي آنان با يکديگر متفاوت است. افزون بر اين ما در محيطي حرکت کرده و مي کنيم که تجربه وحدت کم دارد اما تا بخواهيم انشعاب زياد هست. از اينرو اساسا جدائي و نفي، ارزش زاست. وحدت و همراهي و هماهنگي هنوز جايگاه مثبت خود را پيدا نکرده است. کساني که وحدت مي کنند بيش از انشعاب کنندگان زير سئوال قرار دارند و بايد علت وحدت را توضيح دهند.
نکته ديگر ما سه سازمان آگاهانه تصميم گرفته ايم وارد يکسري مباحث نشويم. ممکن است هر کدام نظراتي را داشته باشيم، اما در دستور قرار نداده ايم چون ميخواستيم مشترکا با بقيه و به شکل جمعي اين کار را انجام دهيم. نمي خواستيم ديگران را دعوت به پيوستن کنيم.
بالاخره اين پروژه فقط به اين جريانات و به منفردان جدا شده از خود توجه ندارد. نگاه ما به محافل و فعالان داخل کشور به ويژه جوانان است. ما مي خواهيم در داخل کشور نيز توجه نيروها چپ را، جلب کنيم. بخشي از تجربه جنبش در خارج است. اما انرژي و توان نيروي ما در اساس در داخل کشور مستقر است. مي خواهيم تجارب را در داخل و خارج با شور و انرژي جوانان گره بزنيم. براي پيوند رابطه با داخل نيز امروز دشواري زيادي وجود ندارد. آن دوران سپري شده است که با مشقت فراوان اعلاميه اي را با صرف زمان طولاني، به داخل مي رسانديم. در خال حاضر مي کوشيم از طريق روابط مستقيم خود، از طريق ايجاد سايت، توسط رسانه ها به ويژه تلويزيون و امکانات پيشرفته تکنولوژي اين فاصله را پر کنيم.

پس از سخنراني نمايندگان سه سازمان، پرسش ها که به شکل کتبي تنظيم شده بود در احتيار مسئول اداره بخش دوم جلسه، محمود راسخ، از شوراي موقت سوسياليست هاي چپ ايران قرار گرفت. محمود راسخ ابتدا تذکر داد که پرسش هائي که به مضامين نظري و سياسي برمي گردد توسط نمايندگان پاسخ داده نخواهد شد چون پيرامون اين مسائل قرار است همراه با هم پاسخ مشترک بدست آوريم. صرفا پاسخ به سئوالاتي در دستور قرار گرفت که به موضوع پروژه وحدت چپ اختصاص داشت و پيرامون آن توافق انجام گرفته بود. او اين مباحث را به جلسات آتي که قرار است بعدا در دستور قرار گيرد احاله داد تا هر کس که تمايل داشت پيرامون آن در آن جلسه صحبت نمايد.

بخش سوم جلسه توسط علي پورنقوي از سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) اداره شد که به بحث عمومي شرکت کنندگان اختصاص داشت. اين بخش به رغم اينکه بيشترين وقت کنفرانس بدان اختصاص داده شده بود، باز براي صحبت شرکت کنندگان کافي نبود. در اين بخش داوطلبان توانستند دو دور صحبت کنند و حدود سي نفر از پالتاک و در جلسه توانستند اظهار نظر کنند. هر چند وقت به اندازه کافي وجود نداشت اما سخنرانان عموما توانستند به شکل فشرده نظراتشان را با جمع در ميان گذارند.

هيئت تدارک کنفرانس سه سازمان
6/02/2012