پرونده ترورهاي سياسي زنده است

جمعه ۱۸ آذر ۱۳۹۰
13 سال پيش ، 18 آذر ماه و دقيقا مصادف با امروز پيکر بي جان محمد جعفر پوينده ، ده روز بعد از ربايش او پيدا شد و اکنون در سيزدهمين سالگرد قتل اين نويسنده و مترجم ، همسرش از مردم و روزنامه نگاران ميخواهد پرونده ترورهاي سياسي را زنده نگاهدارند تا روزي که عاملان و فتوا دهندگان اين قتل ها در دادگاهي علني و عادلانه محاکمه شوند.

محمد جعفر پوينده، نويسنده و مترجم و فعال حقوق بشر و عضو کانون نويسندگان ايران ، 8 آذر 77 پس از خروج از منزل خود ربوده و ده روز بعد پيکر بي جانش پيدا شد.

قتل اقاي پوينده به همراه قتل محمد مختاري و داريوش و پروانه فروهر در پاييز 77 از سوي رسانه ها به قتل هاي زنجيره اي معروف شد و وزارت اطلاعات با صدور اطلاعيه اي مسئوليت اين قتل ها را بر عهده گرفت و وقوع اين قتل‌هاي “نفرت‌انگيز” را نشان از “فتنه‌اي دامنگير و تهديدي براي امنيت ملي” دانست.

در اين بيانيه، “معدودي از همکاران مسئوليت ناشناس، کج‌انديش و خودسر اين وزارت که بي‌شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بيگانگان دست به اين اعمال جنايتکارانه زده‌اند”، از جمله عاملان آن جنايت معرفي شدند.

اين وزارتخانه اما هيچ توضيحي درباره سرنوشت پيروز دواني و همچنين قتل مجيد شريف که در همان زمان ربوده شدند و همچنين قتل نويسندگان و روشنفکران ديگري که طي سالهاي پيش از آن به قتل رسيده بودند نداد.

“روز” پيش از اين مصاحبه هاي خانواده هاي داريوش و پروانه فروهر، محمد مختاري، مجيد شريف و پيروز دواني را منتشر کرده است. امروز همزمان با سالروز شناسايي پيکر بي جان محمدجعفر پوينده با سيما صاحبي، همسر او به مصاحبه نشسته ايم.

جعفر پوينده متن و تاريخچه اعلاميه جهاني حقوق بشر به فارسي است که چند روز پيش از انتشار آخرين کتابش به قتل رسيد و همسرش اين مساله را اتفاقي نميداند و معتقد است که حکومت با اين مساله قصد دهن کجي به انديشه هاي آقاي پوينده را داشته است.

خانم صاحبي ميگويد که حکومت از انديشه هاي آقاي پوينده و ساير قربانيان ترورهاي سياسي وحشت دارد و برا يهمين با گذشت 13 سال از قتل آنها، اجازه برگزاري هيچ گونه مراسمي را نميدهد. همسر آقاي پوينده اما تاکيد ميکند که با حذف فيزيکي همسرش، انديشه او حذف نشده و کتاب ها و آثارش وجود دارد و انديشه او در جامعه زنده است.

مصاحبه “روز” با سيما صاحبي، همسر محمدجعفر پوينده را در ذيل بخوانيد.

خانم صاحبي 13 سال پيش در همين روز يعني 18 آذر، پيکر آقاي پوينده را پيدا کرديد اين 13 سال چگونه گذشت؟

سالهاي درد و رنج ، زخمي که نه فقط بر زندگي شخصي ما نشست به عنوان همسر شخصي که مبارز بوده، کار فرهنگي ميکرده بلکه زخمي بر پيکر ملت ما نشست زخم ترورهاي سياسي که عليرغم اينکه حکومت تلاش داشت 13 سال نامي از قربانيان اين ترورها برده نشود و از برگزاري مراسم بزرگداشت و سالگرد هم براي آنها جلوگيري ميکرد ولي زنده بودن نام و ياد آن عزيزان و انديشه هايشان در جامعه تنها چيزي است که اين زخم ما را کمي تسکين ميدهد.

و در اصل هيچ وقت هم دادرسي عادلانه اي صورت نگرفت با اينکه حکومت حداقل 4 قتل از جمله قتل آقاي پوينده را پذيرفت.

من همان دي ماه 77 که وزارت اطلاعات ابراز انزجار کرد و بيانيه رسمي هم داد ميدانستم که دادگاهي علني و عادلانه هرگز برگزار نخواهد شد و به هيچ عنوان اميدي به دادرسي عادلانه نداشتم.

چرا؟ چه شواهدي وجود داشت که شما چنين تصوري داشتيد؟ تصوري که البته به واقعيت هم پيوست.

همين محدود کردن بيش از 180 ترور سياسي فقط به 4 قتل، نشان ميداد که ميخواهند سر و ته قضيه را بزنند و فقط با راه انداختن خيمه شب بازي جنجالي درست کرده و مساله را خاتمه دهند. از همان اول من و پرستو(فروهر) و مريم (همسر محمد مختاري) هرگز فکر نميکرديم در ايران دادگاهي علني و عادلانه برگزار شود و فتوا دهندگان و آمران و عاملان اصلي محاکمه شوند. ما هيچ وقت اين فکر ساده لوحانه را نداشتيم و ميدانستيم نتيجه اي نخواهيم گرفت.

اما پيش از آن آيا هرگز فکر ميکرديد يک روزي آقاي پوينده از منزل خارج شود و بعد پيکرش را پيدا کنيد؟ به خصوص اينکه داريوش و پروانه فروهر به آن شکل به قتل رسيده بودند و آقاي مختاري هم قبل از آقاي پوينده ربوده شده بود و … آيا خود آقاي پوينده احتمال ميداد چنين فاجعه اي رخ دهد؟

جامعه ايران يک جامعه خفقان بود و من تصور ذهني اين را داشتم که بخواهند همسرم را بازداشت کنند به خاطر انديشه هايي که دارد. او در دوره سوم کانون نويسندگان ، يکي از اعضاي فعال بود و نقش خيلي موثري در نامه معروف 134 نفر با عنوان “ما نويسنده ايم” داشت. که خود اين نامه در دموکراتيزه کردن کانون نويسندگان نقش خيلي مهمي داشت. همان موقع يعني همان آذر ماه که همسرم به قتل رسيد اعضاي کانون نويسندگان را احضار وبازجويي کرده بودند و تصور من و همسرم هم اين بود که او را زنداني کنند اما اصلا فکر نميکرديم چنين فاجعه اي را دست بزنند. د ر مورد قتل اقاي مختاري هم ، همسرم اطلاع نداشت. يعني با برنامه ريزي مشخص ، جسد آقاي مختاري را يک هفته تمام قايم کرده بودند و در تاريخي شناسايي شد که همسر من دقيقا در همان روز ربوده شد. آقاي پوينده تنها اطلاع داشت که آقاي مختاري ربوده شده و تصور ما اين بود که شياداني او را به زندان هاي مخفي برده اند. آخر اولين بار نبود که آقاي مختاري ربوده مي شد. بارها و بارها او را ربوده بودند و تحت بازجويي قرار داده و بعد آزاد کرده بودند. اصلا تصور هيچ گونه رابطه اي بين قتل فروهرها و ربودن مختاري را نميکرديم چون به هر حال اين افراد هم تفکرات مختلف داشتند و ما هيچ رابطه اي بين اين اتفاقات نمي توانستيم پيدا کنيم.

و بعد شما درفاصله ده روز از ربودن همسرتان تا پيدا شدن پيکر او، يادم است که در پزشکي قانوني ها دنبال جسد او مي گشتيد و …

صحبت کردن در مورد اين قضيه براي من خيلي دردناک است هر سال که سالگرد مي رسد ترس اين را دارم که يکي از من در اين مورد بپرسد چون آن روزها تا پيدا کردن وشناسايي جسد، روزهاي خيلي خيلي وحشتناکي بود و قابل تفسير و توضيح نيست. فکر ميکردم در حالت خواب و بيداري هستم از اين جسد به آن جسد و …. هر موقع اصلا به قضيه جنايت ها و قتل ها فکر ميکنم آن کابوس ها به سراغم مي آيد و …

خانم صاحبي، با خانواده هاي مختاري و فروهر و شريف که صحبت ميکردم مي گفتند به آنها اجازه برگزاري مراسم سالگرد نميدهند و حتي اجازه حضور بر مزار را هم در سالروز قتل آنها نميدهند در مورد اقاي پوينده قضيه به چه صورت است؟

مساله آقاي مختاري و آقاي پوينده به نوعي به هم پيوند خورده است و هر دو از اعضاي کانون نويسندگان بودند. خانواده اقاي مختاري و خانواده ما به صورت مشترک و با حضور اعضاي کانون نويسندگان مراسم بزرگداشت برگزار ميکند و در اصل هر سال تلاش اين است که مراسمي برگزار شود يکي دو سال اول که به علت جو سياسي حاکم بر ايران و تا حدودي فضاي نسبتا ازادي که از طريق نشريات و مطبوعات ايجاد شده بود و همان فضا منجر به اين شد که وزارت اطلاعات آن بيانيه را بدهد، توانستيم مراسم برگزار کنيم اما بعد از آن با فشارهاي مختلف از طريق احضار اعضاي خانواده ها و تهديد و … نگذاشتند. خود مرا چند بار احضار کردند تهديد ميکردند و مي گفتند حق نداريد مراسم برگزار کنيد و اين تهديد ها و احضارها از هفته ها قبل از سالگرد شروع مي شد. اما ما با همه اينها بدون اجازه سر مزار مي رفتيم و مراسم مي گرفتيم مي آمدند بلندگوها را قطع ميکردند و اجازه نميدادند بايستيم و … سال قبل که حتي افراد را ضرب و شتم کردند و خانم سيمين بهبهاني هم مجروح شد. ديگر کار به جايي کشيده که به صورت علني مخالفت خود را با خشم و خشونت نشان ميدهند و از برگزاري هرگونه مراسمي جلوگيري ميکنند. با اين همه آدم فکر ميکند با اين اوصاف سال بعد کسي نمي آيد و مراسمي نخواهد بود و … اما مي بينيم که هر سال جوانان ، دانشجويان واعضاي کانون نويسندگان و دوستداران عزيزان ما، با همه فشارها حضور پيدا ميکنند.

با توجه به اينکه وزارت اطلاعات آن بيانيه را داد و قتل ها را نفرت انگيز خواند چرا بعد از 13 سال حتي از برگزاري مراسمي بزرگداشت هراس دارند؟ در اصل از چه مي ترسند خانم صاحبي؟

مساله ترورهاي سياسي در ايران که در اوج اش به آقاي مختاري و آقاي پوينده ختم شد در حقيقت مساله تنها حذف فيزيکي آنها نبود بلکه برنامه آقايان اين بود که با حذف فيزيکي آنها، انديشه هاي آنها را از جامعه حذف کنند. ولي بر خلاف تصورشان و دقيقا برعکس شد. چون کساني که به قتل رسيدند آدم هاي عادي نبودند صاحب کتاب بودند آثارشان منتشر شده بود و اگر خودشان حضور فيزيکي نداشتند اما کتاب ها و آثارشان حضور وجود داشتند. شما ببينيد همسر مرا کشتند اما کتاب حقوق بشر او اکنون به چاپ هشتم رسيده. آقاي پوينده از اعضاي فعال کانون بود که سعي کرده بود مفاد اعلاميه جهاني حقوق بشر را در ايران معرفي کند. او اعلاميه جهاني حقوق بشر و تاريخچه آن را در تلاش بود مصادف با چهلمين سالگرد اعلاميه در ايران منتشر کند که دقيقا در همان روز ربوده شد و به قتل رسيد. اين تصادف اتفاقي نبود بلکه با برنامه ريزي بوده و ميدانستند که کتاب همسرم در اين تاريخ منتشر خواهد شد و به نوعي ميخواستند به انديشه آقاي پوينده دهن کجي کنند. کتاب ها و انديشه هاي پوينده و مختاري و بقيه کساني که ترور سياسي شدند همچنان در جماعه حضور دارد و اينها جزوي از فرهنگ يک جامعه است و از همين وحشت دارند. مي ترسند که انديشه هاي اين عزيزان در مراسم بزرگذاشت آنها ترويج شود ، در موردشان گفتگو شود و مورد بحث قرار گيرد.

و اکنون با گذشت 13 سال، آيا حرف ناگفته اي باقي مانده از آقاي پوينده که با مردم در ميان نگذاشته باشيد؟

حرف ناگفته اي نمانده اما تنها حرفي که مانده اين است که ما خانواده هاي پوينده ، مختاري ، فروهر و بقيه کساني که هدف ترورهاي سياسي قرار گرفتند دوست داريم جوانان ما در ايران ، افکار و انديشه هاي اين عزيزان را زنده نگهدارند و ترويج کنند. غير از حقوق بشر، مساله آزادي بيان بدون حصر است که دغدغه آقاي پوينده بود و قبل از ترور، با مجله فرهنگ و توسعه مصاحبه کرد و دفاع قاطعي از آزادي بيان و انديشه کرد و گفت که “محدود کردن آزادي بيان مي تواند به وسيله اي براي سرکوب انديشه هاي مخالف تبديل شود”. اين براي حکومت خيلي سنگين بود و تحمل نکردند. ما ميخواهيم اين انديشه ها زنده نگاه داشته شود و انتظاري مه از افکار عمومي دارم اين است که پرونده اين قتل ها را زنده نگهدارند ، پرونده فاجعه ترورهاي سياسي بايد زنده نگاه داشته شود تا زماني که در دادگاهي علني و عادلانه، عاملان و فتوا دهندگان محاکمه شوند. من اين انتظار را از افکار عمومي و روزنامه نگاران دارم.