سازمان راه کارگر و معضل ائتلاف دمکراتیک / احمد آزاد

احمد آزاد

سال‌ها است که چپ در پراکندگی به سر می‌برد. در این مقاله قصد بر این نیست که دلائل گوناگون این پراکندگی و نتایج آن واکاوی شود، بلکه تنها به این بسنده می‌کنم که خصوصا در این سال‌های اخیر، نگاه به حکومت از یک سو و ارزیابی از جایگاه چپ در تحولات آینده ایران از سوی دیگر، دو عامل عمده بازدارنده در نزدیکی چپ‌ها به یکدیگر بوده است. تلاش‌هائی که در قالب پروژه « وحدت چپ» معروف به “پروژه شکل دهی تشکل بزرگ چپ” نزدیک به ده سال بین بخشی از چپ صورت گرفت، نهایتا و بطور عمده با اختلاف بر سر ارزیابی از حکومت و ظرفیت اصلاح نظام حاکم به بن‌بست رسید و شکست خورد. از سوی دیگر اما بخشی از چپ با اصرار بر امکان استقرار سوسیالیسم بر ویرانه‌های جمهوری اسلامی و با شعار “يا سوسياليسم يا هيچ” اهمیت مبارزه برای استقرار دمکراسی را نادیده گرفته و با هرگونه ائتلاف سیاسی «غیر طبقاتی» مخالفت می‌کند. بدین ترتیب چپ ایران بین سه گرایش عمده غوطه می‌خورد

  1. گرایشی که بر اهمیت مبارزه برای دمکراسی تاکید دارد، ولی با تاکید بر این که سوسیالیسم امر امروز نیست و  فعلا ناروشن و موضوع آینده است، با الگوبرداری از احزاب سوسیالیست اروپا در پی سیاست‌های رفرمیستی است.
  2. گرایشی که به مبارزه برای سوسیالیسم از هم اکنون باور دارد، و سوسیالیسم را از دمکراسی جدا ندانسته و مبارزه برای دمکراسی را جدائی‌ناپذیر از مبارزه برای سوسیالیسم می‌داند. هم زمان با نگاه واقعی به جامعه ارزیابی می‌کند که شرائط اجتماعی و اقتصادی ایران برای استقرار سوسیالیسم در فردای جمهوری اسلامی آماده نیست، ولی در حال حاضر مبارزه با استبداد و رهائی از رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم و استقرار یک حکومت دمکراتیک، که یقینا سوسیالیستی نخواهد بود ، برای رشد و گسترش مبارزه کارگران و زحمتکشان الزامی است. در این مسیر چپ ناگزیر باید با دیگر نیروهای اجتماعی که در این راه تلاش می‌کنند همراه و همگام شود.
  3. گرایشی که به انقلاب سوسیالیستی باور دارد و برای تحقق آن از همین امروز مبارزه می‌کند. ولی اهمیت لازم را به امر دمکراسی نمی‌دهد و با شعار حکومت شورائی و دمکراسی مستقیم بر این باور است که می‌توان در فردای جمهوری اسلامی یک حکومت سوسیالیستی برپا کرد. این نگرش بین استبداد و دمکراسی بورژوائی تفکیکی قائل نمی‌شود.

این سه گرایش، با توجه به اختلافات بین احزاب و سازمان‌های چپ در نزدیکی یا دوری به این یا آن گرایش، عمده سازمان‌ها و محافل  چپ ایران را شامل می‌شوند. اکنون چند سالی است، که  جنب و جوشی در سازمان‌ها و أحزاب دو گرایش اول و سوم دیده می‌شود. گرایش رفرمیستی، با توجه به تحولات سیاسی در حکومت و بی‌حاصل بودن تلاش‌های رفرمیستی در قالب «اصلاح طلبان» در کاهش قدرت دیکتاتوری،  به تدریج می‌پذیرد که  إصلاحات در این نظام ممکن نیست و راهی جز تغییر آن وجود ندارد، البته همین را هم نه با صراحت و روشنی بلکه با لکنت زبان بسیار زیاد بیان می‌کند. از آن سوی گرایش سوم به تدریج می‌پذیرد که مبارزه برای استقرار سوسیالیسم راهی است طولانی که ادامه خواهد داشت و مبارزه با دیکتاتوری و استبداد برای رسیدن به آزادی و دمکراسی در تقابل با مبارزه برای سوسیالیسم نیست و در شرائط کنونی ایران مبارزه با استبداد اهمیت دارد. هر دو این تحولات به بخشی از چپ‌ها امکان خواهد داد تا در جهت نزدیکی و همکاری بیشتر با یکدیگر گام بردارند.

گزارش سیاسی مصوب کنگره ۲۶ سازمان راه کارگر، که اخیرا در سایت‌های اینترنتی منتشر شده است، نشان از طی این مسیر از سوی این سازمان دارد، البته نه آن چنان که باید و فعلا در نیمه راه متوقف شده‌اند.

برای اولین بار این سازمان صراحتا می‌پذیرد که «هنوز گفتمان سوسیالیستی به گفتمان عمده و راهنما تبدیل نشده است. جهت‌گیری ضدسرمایه‌داری و عصیان علیه نابرابری طبقاتی در جای جای جنبش کارگران و مزد و حقوق بگیران و نیز در خیزش‌های تهیدستان مشهود است، اما این هنوز به معنای اعتقاد به یک بدیل سوسیالیستی و انقلابی برای پی‌افکندن یک بدیل مبتنی بر دمکراسی شورایی نیست.» معنی این پاراگراف این است که جایگزینی نظام سوسیالیستی به جای نظام اسلامی حاکم بر ایران ممکن نیست. فعلا تحول راه کارگر همینجا متوقف می‌شود. البته همین هم گامی به پیش است اما مصوبه با تناقضی بزرگ روبرو است.  

سند مصوبه تلویحا می‌پذیرد که مردم برای خلاصی از این حکومت و رسیدن به خواسته هایشان مبارزه می‌کنند و جنبش‌های اجتماعی در همه اقشار جامعه رشد کرده است. سند حتی تا آنجا پیش می‌رود که دفاع مشروع در نبردهای خيابانی را حق مردم می‌داند و از آن دفاع می‌کند. و همچنین می‌پذیرد که چپ «باید اهمیت ویژه‌ای برای خواست‌های آزادی‌خواهانه و دمکراتیک قائل شود و در همه عرصه‌های مربوط به حقوق شهروندی، در مبارزه عمومی علیه استبداد سیاسی مذهبی حاکم مشارکت نماید.» 

اکنون این پرسش پیش می‌آید که مبارزه مردم با حکومت، که از جمله مبارزه با استبداد و دیکتاتوری است، نهایتا به چه ختم خواهد شد؟ اگر امکان بدیل سوسیالیستی فعلا برای این حکومت وجود ندارد، پس به نظر رفقا چه بدیلی ممکن خواهد بود؟  سند کنگره پاسخی به این پرسش ندارد.  نمی‌توان گفت که شرکت‌کنندگان در کنگره در این مورد بحث نکرده‌اند، چرا که در پایان گزارش، چهار بند پیشنهادی اقلیت شرکت‌کننده در كنگره نشان از طرح مسئله دارد.

«1- فرادستی چپ بدون مداخله موثر و پیگیر در پیکار علیه استبداد، بدون دفاع از حقوق ستم دیدگان و کسب هژمونی در میان آنان که از نابرابری جنسی یا ملی یا مذهبی رنج می‌برند، ناممکن است. چپ جدید سوسیالیست تنها در پیکار برای دموکراسی و از طریق مبارزه برای آن است که می‌تواند شرایط مساعدی برای پیشروی جنبش طبقاتی معطوف به سوسیالیسم فراهم سازد. سوسیالیسم بر روی خرابه‌های مناسبات سرمایه‌داری ساخته نمی‌شود، بلکه بر شالوده‌های نهادهای دمکراتیک بنا می‌شود. راهی جدا از این مسیر به جهنم می‌انجامد.» (بخش پایانی گزارش سیاسی مصوب کنگره ۲۶ سازمان راه کارگر-سایت راه کارگر)

«2- از منظر ما سوسیالیسم رابطه‌ای ماهوی و ذاتی با دموکراسی دارد. سوسیالیسم یا دموکراتیک است، یا سوسیالیسم نیست؛ معهذا هر مبارزه برای دموکراسی، ضرورتا و ذاتا سوسیالیستی نیست، و نمی‌توان مبارزه‌ی دموکراتیک و ضداستبدادی را با مبارزه طبقاتی یکسان انگاشت. رویکردی که مبارزه‌ی ضداستبدادی را با مبارزه ی طبقاتی مخدوش می‌کند از دریافت این حقیقت ساده باز می ماند که این دو نوع مبارزه چه از حیث نیرو و چه به لحاظ هدف یک سان نیستند. نیروهایی که در مبارزه اولی در کنار هم اند، در مبارزه دومی دچار شکاف و تجزیه می‌شوند. هنر مبارزه این است بدون آن که خصلت و صفوف همگانی مبارزه ضداستبدادی آشفته و پراکنده شود چپ بتواند با تلاش خود در بسیج و به میدان آورن نیروی طبقاتی معطوف به سوسیالیسم سهمی درخور ادا کند. درهم ریختن سطوح این دو مبارزه و نادیده گرفتن منطق و الزام‌های هر سطح از آن می‌تواند پی آمدهای زیانباری برای چپ و جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی کشور ما داشته باشد.»(همان)

آنچه از سوی اقلیت شرکت کننده در کنگره 26 راه کارگر بیان می‌شود چیزی جز توجه جدی به مبارزه ضد استبدادی اکنون در ایران و لزوم حضور فعال چپ در این مبارزه  نیست. اما چنین به نظر می‌رسد که، علیرغم بحثی که در جریان کنگره صورت گرفته است،  رفقای راه کارگر ترجیح داده‌اند تا فعلا در این مورد سکوت کنند.  

جالب اینجا است که راه کارگر به چپ‌ها حکم می‌کند که «چپ معتقد به گفتمان و بدیل سوسیالیستی همچنین، در کنار مشارکت موثر در مبارزات طبقاتی و مطالباتی جاری برای دستیابی به رفاه و عدالت اجتماعی باید اهمیت ویژه‌ای برای خواست‌های آزادی‌خواهانه و دمکراتیک قائل شود و در همه عرصه‌های مربوط به حقوق شهروندی، در مبارزه عمومی علیه استبداد سیاسی مذهبی حاکم مشارکت نماید. ».  واز چپ می‌خواهد که «در برابر رژیم حاکم و اپوزیسیون راست از آلترناتیوی دفاع کند که مبتنی است بر آزادترین، انسانی‌ترین و دمکراتیک‌ترین خوانش از سوسیالیسم!»  راه کارگر از چپ می‌خواهد که در مبارزه علیه حکومت اسلامی، یعنی مبارزه ضد استبدادی- ضد دیکتاتوری شرکت کند و از آلترناتیو معینی که محورهایش را توضیح داده دفاع کند. اما به چپ توصیه هم نمی‌کند که در ایجاد این آلترناتیو، «آزادترین، انسانی‌ترین و دمکراتیک ترین خوانش از سوسیالیسم»، نه فقط تماشاگر بلکه خودش فعال و سازنده چنین آلترناتیوی باشد و از این طریق در رادیکالیزه کردن مبارزه علیه حکومت اسلامی  بکوشد.  باید از این رفقا پرسید که کدام نیروی طبقاتی، برکنار از چپ، قرار است آلترناتیوی با «دمکراتیک ترین خوانش از سوسیالیسم» را ایجاد کند؟

چپ باید در مبارزه ضد استبدادی و برای آزادی و دمکراسی با تمام توان شرکت کند. با تلاش برای رادیکالیزه کردن مبارزه در تعمیق دمکراسی و ایجاد زمینه‌های لازم رشد مبارزه مستقل  کارگران و زحمتکشان  گام‌های اولیه به سوی سوسیالیسم را بردارد.  مشکلات و موانع دمکراسی پارلمانی بر کسی پوشیده نیست، ولی همین دمکراسی ناقص هم  امکانات، قواعد و الزاماتی دارد که آن را از استبداد منفک می‌کند و زمینه‌های لازم برای انكشاف طبقاتی را فراهم می‌کند. در مبارزه برای این دمکراسی هم، چپ به مسائل اقتصادی، اجتماعی، ملیت‌ها، زنان … از زاویه آرمان سوسیالیستی نگاه می‌کند و چنین است که دمکراسی از سوسیالیسم جدا نیست و چپ از هم اکنون برای سوسیالیسم مبارزه می‌کند.

مشارکت در مبارزه جاری مردم همراه است با همکاری و ائتلاف با مجموعه نیروهای جمهوری‌خواه دمکرات، آزادی‌خواه، سکولار و برابری طلب.  در این راه چپ باید فعالانه به کوشد تا خود پایه‌گذار و آغازگر ائتلافی دمکراتیک باشد. 

نتیجه‌گیری

راه کارگر می‌پذیرد که فعلا بدیل سوسیالیستی در فردای جمهوری اسلامی ممکن نیست. همچنین می‌پذیرد که مبارزه ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری در جامعه وجود دارد و همه اقشار مردم در آن درگیرند. از چپ هم می‌خواهد که در این مبارزه شرکت کند. اما نمی‌گوید که این مبارزه برای رسیدن به چیست، چه بدیلی ممکن است و چپ چه نقشی در ایجاد و ساخت آن خواهد داشت؟ سکوت در این مورد و برخورد منفعلانه به آن حاصلی جز انزوای چپ در جنبش  ضد استبدادی مردم ندارد.