شورش مردم به جان آمده علیه جمهوری اسلامی، پیکار برای نان، آزادی، عدالت اجتماعی

زمینه ها و موقعیت  

اکنون دهمین روز از طغیان و شورش عمومی مردم به جان آمده علیه نظام استبداد مذهبی درخیابان را پشت سرمی گذاریم که ارکان این نظام را به لرزه درآورده است. شورشی که با شتابی باورنکردنی راس نظام را هدف گرفت و سرنگونی آن را خواستار شد، و با صدائی هر چه رساتر گفت که جمهوری اسلامی را نمی خواهیم. شورش علیه جباریت نظام ولایت فقیه هم رنگ نان* دارد و هم رنگ آزادی وهم رنگ  ایستادگی و مبارزه برای برچیدن بساط این رژیم و آفرینش شرایطی که مردم خود بتواند  برمبنای اراده آزاد خود، حکومتی را تاسیس و یا آن را به زیر بکشند، و به عبارتی بتوانند در هستی سیاسی و اجتماعی اعمال اراده کنند. این موضوع را، گستره جغرافیائی این شورش، ترکیب اجتماعی –طبقاتی شرکت کنندگان، شعارها و خواست‌های این قیام و مهم‌تر روح وجان این قیام بروز می‌دهد، و هرچه رساتر فریاد فرودستان، محرومان و تهیدستان را  که می‌خواهند این نظام به زیر کشند، شنیده می‌شود. ساده‌اندیشی است که این قیام را تا سطح اعتراض به گرانی  این یا آن کالا تقلیل دهیم. اما حالا پاسخ به هیچیک از علل و عوامل این قیام را نمی توان معوق گذاشت، حتی اگر این قیام توده‌ای نتواند اهداف وخواست‌هایش را محقق کند و سرکوب شود. آن چه رویداده است، نقطه عطفی است هم در موقعیت رژیم و فزونی درماندگی و شتاب گیری تلاشی آن و هم درموقعیت توده‌ها وخصلت  وسمت و سوی  مبارزات آنان علیه رژیم و استقرار جایگزینی برای آن. درروح و جان این شورش  وخصلت شعارهای آن می‌توان  به، استقلال ازکلیت این نظام، تنوع و گستردگی خواست‌ها ومطالبات، فراگیر بودن و پراکندگی آن در شهرهای مختلف اشاره کرد.

 نگاهی  گذرا به شعارهائی که برتارک قیام دلاورانه مردم می درخشد، علاوه بر آن که بیان گستردگی و تنوع و انباشت مطالبات آنان است، برسمت‌گیری این شورش نیز اشاره دارد.

شعار هائی چون، ملت گدائی می‌کند  آخوند خدائی می کند، اسلام رو پله کردین مردم رو ذله کردین، یه اختلاس کم بشه مشکل ما حل می‌شه، ما اعتراض داریم به قیمت‌های بالا، مرگ بر دیکتاتور، ا سیدعلی ببخشید، وقت شده بلند شی، سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن، بیان بحران همه جانبه، مرکب و چند لایه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ایدئولوژیک رژیم است.

گرچه زمینه‌ها وبستراین قیام فراگیر در39 سال گذشته  تار به تار بافته شده است، اما آن چه درهمین چند سال اخیر و به طور اخص پس از مجموعه تمهیدات و انواع ترفندهای نظام و کاربدستانش  بهمراه همه آنان که در حفظ این رژیم منافعی دارند درکشاندن توده‌ها درآخرین انتخابات ریاست جمهوری  به پای صندوق رای وشرکت در” انتخابات” واین که این بار معجزتی شاید از صندوق رای، همه و همه نه تنها بی حاصل آمد، بلکه عبث بودن آن باعریانی بیش از پیش در مقیاس توده‌ای در مقابل دید آنان قرارگرفت.

حاصل و پیامد استراتژی‌های اقتصادی رژیم از دوره بعد از جنگ‌، سیاست‌های کلان اقتصادی، اجتماعی رژیم، تشدید بحران ساختاری وعمیق اقتصاد سرمایه داری ایران و انباشت سرمایه و تشدید رکود عمیق  درتولید، خارج شدن ازمدار تولید و تعطیلی انبوه کارخانجات و بنگاه‌های اقتصادی و پیامدهای چنین شرایطی چون رکود -تورمی، غارت سرمایه‌های عمومی به اسم خصوصی سازی، بی مسئولیت شدن و طفره رفتن دولت از انجام وظایف اجتماعی  مانند بهداشت، درمان، آموزش و تامین اجتماعی و…، کالائی شدن هر چه بیشتر خدمات درهمه این زمینه‌ها، مقرارت‌زدائی در حوزه مناسبات کار، لغو ونقض قانون کار و حاکم کردن قانون جنگل، جلوگیری از تشکل‌یابی کارگران و زحمتکشان و تلاشی تشکل‌های مستقل آنان و دستگیری و سرکوب و به زندان افکندن فعالین کارگری‌،سیاسی و مدنی، بیکارسازی‌های گسترده، تشدید استثمار وانجماد دستمزد کارگران، ورشکستگی ضندوق‌های بیمه‌های اجتماعی و بازنشستگی و عدم توانائی اقتصاد کشوردرایجاد اشتغال واز این رو رقم خوردن  زمینه‌ای که در مناسبات کار نه تنها “قانون” کار اسلامی بلکه هر قانون دیگری را عملا بی معنا ساخته است و…موجب تشدید، تعمیق و چند لایه و مرکب شدن بحران‌هائی گردید، که در چارچوب نظام جمهوری اسلامی پاسخی ندارد.

و اکنون انبوه میلیونی بیکاران، کارگرانی که حقوق‌شان معوق مانده، انبوه مال‌باختگان، انبوه فقرا، گورخوابان، تهیدستان و حاشیه‌نشینان، کولبران، انبوه روستائیان و کشاورزان از کشت و کار بازمانده به دلیل واردات محصولات کشاورزی، انبوه معلمان، بازنشستگان، که به ورطه فقر و بی خانمانی  پرتاب شده‌اند، وانبوه جوانانی که بی آیندگی عمومی را در مقابل خود می بینند وافزون براین، اختلاس، چپاول‌ها وغارت‌های بی نظیر، فساد فرا گیرو نهادینه شده و… ، تشدید نابرابری جنسیتی  و نقض بیش از پیش حقوق زنان، نقض آشکارا و نادیده گرفتن  حقوق ملیت‌های مختلف( بلوچ، کرد، عرب ، و… )، بی‌حقی مفرط دگراندیشانی  چون سنی‌ها ،دراویش ، بهائی‌ها، دگرباشان جنسی و…  ،معضلات فزاینده محیط زیست ،و… بستر زایش چنین شورشی عمومی است.

به هر روی همه سنجه‌های اقتصادی  به روشنی آفتاب گواهی  برآن است که مجموعه نظام  بیش و پیش از هر مساله‌‌ی به فکر خود، خودی ها و جیفه خود و «مصلحت نظام» است. و بی محابا  غارت مردمان را شدت می‌بخشد . برنامه‌های اقتصادی، بودجه سال پیشرو، سیاست‌های کلان اقتصادی، سیاست‌های  “اشتغال”  با شتاب سمت وسوی ضد مردمی دارد. روشن است که این  پدیده‌ها و رویدادها و پیامد‌های آنها، اتفاقی و ناآگاهانه رخ نداده است. برنامه‌های کلان و هدفمند کلیت این نظام و برون داد ساختارهای داوم و بقای آن، دایماً  این بحران‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را باز تولید و برهم انباشته ساخته و برنابرابری‌های طبقاتی، فقر و تهیدستی  و بر دیگر شکاف‌ها و گسل‌ها جامعه می‌افزاید.

از سوی دیگر آن چه در این دوره بصورتی روشن و قابل رویت و درک  صریح و مستقیم  آن پدیدار گشته است، این که مردم نه تنها  به عریان‌ترین شکلی در مقابل چشمان خود می‌بینند که نظام ملایان ناتوان از ارائه  برنامه‌ای حداقلی  برای حتی اندکی بهبود در شرایط فلاکت بار آنان است، بلکه رژیم آنان را به سخره گرفته است. برنامه و بودجه و اقتصاد و سیاست و قضا، همه و همه در مجموعه ساختار این رژیم سمت و سوی راندن آنان به فلاکت و هلاکت و بی‌حقوقی محض را به تصویر می‌کشند. توده‌ها چنین شرایط و وضعیتی  را با پوست وگوشت  خود درزندگی روزمره حس ودرک  کرده‌اند.

به ریشخند گرفتن مردمان و تمسخر وتحقیر وتحمیق آنان تا آن حد  گسترش یافت که  حتی اولیه‌ترین و بدیهی‌ترین پیامدها و نتایج سیاست‌ها و برنامه‌های ضد مردمی و خودغرضانه رژیم ومثلا پیامدهای اجرای سیاست‌های نئولیبرال و وضعیت فلاکت بار و خانه خرابی  مردمان، یا لرزیدن زمین و نباریدن باران  را به تشدید گناهان آنان و غیظ و غضب خداوند نسبت دادند. والبته عمومی‌ترین روش نیز برای بر حذر داشتن مردمان از اعتراض و عصیان بوده است

بر چیدن بساط جمهوری اسلامی

برچنین زمینه‌ای آنچه که موجب فوران گدازه‌های آتشفشان کنونی گردیده است علاوه براین که خواستگاه آن، مساله نان بوده است، نارضایی گسترده وعمیق از فقدان آزادی‌ها و سرکوب فراگیر وهرچه گسترده تر حقوق مدنی، آزادی‌های دمکراتیک و سیاسی شهروندی در زندگی روزمره‌ی همه‌ی ایرانیان است. تا آن حد که جدا از همه سرکوب‌ها و بگیرو ببندها و اجبارهای ساختاری، رژیم سپاه و بسیج  را برای سرکوب و کنترل توده‌ها روانه  کوچه و خیابان ومحلات  زندگی آنان کرده است.

اکنون بیش ازپیش این مساله که کارکرد نهاد‌های انتخابی و انتخابات، در جمهوری اسلامی اصولا  به عنوان اهرمی برای پوشش دیکتاتوری ولایت فقیه و تقسسیم و تسهیم قدرت میان جناح‌های رژیم عمل می‌کند، در مقیاس توده‌ای آشکار شده است. به عبارت دیگر حکومت” قانون ” در این نظام متصور نیست. و شخص ولی فقیه بر فراز هر قانونی قرار دارد و می‌تواند هر جا و در هر شرایطی برای حفظ خود و “مصلحت نظام” فرمان “آتش به اختیار” بدهد. پویائی والزامات ساختارهای حقیقی و حقوقی قدرت در جمهوری اسلامی آن را به سوی تعميق و گسترش تضادها و شکاف‌های مختلف لاینحل و سرکوب بیشتر مردم سوق داده است.

بی خاصیتی و بی‌اعتباری نهادها وساختارهای انتخابی نظام در برابر نهادهای غیرانتخابی و انتصابی آن بیش از پیش آشکارشده است. بی‌اعتباری رای مردم و همه آنان که “صندوق‌های رای” را در جمهوری اسلامی  منشاء مشروعیت قدرت و تغییر وانمود می‌کردند در مقیاس توده‌ای عیان گردید. “رهبربا بصیرت” حتی براین تاکید کرد که شرکت مردم در “انتخابات ” فقط بمعنای انتخاب اشخاص است و هیچ تغییری در برنامه‌ها ویا سیاست‌ها رژیم به نفع مردم رخ نخواهد داد . نمونه خلاف شرع اعلام کردن نمایندگی سپنتا نيکنام، نماینده زرتشتی درشوراي شهريزد، تصویر روشنی از بی‌حقوقی توده‌ها و به سخره گرفتن آنان است .

 راهبردها، سیاست‌ها و عملکرد نظام جمهوری اسلامی که دین و دولت را درهم آمیخته بگونه‌ای دم افزون روند این تضادها، تباهی‌ها و بی‌آیندگی نظام را پر شتاب‌تر کرده وآنها را عمیق‌تر ساخته است. از این رو جبرا رژیم را برآن می‌دارد تا درپی  منازعات اجتناب‌ناپذیر برای حفظ انسجام سیاسی بخصوص در حلقه مسلط قدرت پی درپی دست به تجدید آرایش بزند. “خودی”های بیشتری را غیرخودی و از دایره قدرت به بیرون پرتاب کند و درهمان حال ناچارا در حد ضرور، معین و قابل کنترلی آنان را در بازی شریک نماید.

نهایتا آن که ساختار سیاسی قدرت و در مرکز آن ولایت فقیه و شرکاء در ایجاد و تکوین و گسترش و تعمیق همه بحران‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ایدئولوژیک در جامعه نقش اصلی و اساسی را بعهده دارند.  به عبارت دیگر رژیم  نه تنها نتوانسته هیچ یک از بحران‌های مهم و اساسی در حوزه‌های مختلف را حل کند، بلکه بر شدت آنها افزوده و آنها را بر روی هم انباشته است. 

اکنون شورش توده‌ها خواست و اراده  خود را با جسارت و دلاورانه در به زیرکشیدن جمهوری اسلامی  بیان و ارکان رژیم را به لرزه در آورده است، و در همین مدت دستاوردهای شگرفی را رقم زده است. زمین نه تنها زیر پای ولایت فقیه ونه فقط حلقه مسلط قدرت بلکه به زیر پای اعتدالیون و اصولگرایان واصلاح طلبان دهان گشوده و بدل به آتشفشان شده است. رژیم با درماندگی واستیصال اعتراضات مردم را به بیگانگان، امریکا و عربستان و اسرائیل نسبت می دهد تا به لحاظ روانی پیوستن توده‌های بیشتر به این شورش را مانع شود.

  این شورش نقاط قوت بسیاری بر جنبش‌های پیش از خود دارد و علاوه بر آن ضعف‌هائی نیز. مهمترین مساله این جنبش بدون شک تداوم و پایداری آن است. این که چگونه وبا بیان کدام شعارها و تاکید بر کدام خواست‌ها و تاکتیک و استراتژی می‌تواند هزینه سرانه پیوستن دیگران به این قیام را کاهش دهد، مهمترین مساله آن است . والبته این که علیرغم  سرکوبی که آغاز شده کدام روش‌ها و مشی می‌تواند  تیغ سرکوب را کند سازد؟

بی هیچ تردیدی تلاش‌های فداکارانه و خستگی‌ناپذیری برای پیوند و ارتباط میان حلقه‌های هسته‌های مقاومت و ایستادگی این خیزش با تشکل‌های موجود در حوزه‌های مختلف و جنبش‌های اجتماعی از یک سو این جنبش را تقویت می‌کند و از سوی دیگرموجب تقویت و گسترش خود تشکل‌ها نیز خواهد شد. تلاش بی‌وقفه برای برپائی تشکل‌های محلات زندگی و پاتوق‌های مختلف و طبیعتا در محلات کارگری، در میان حاشیه‌نشین‌ها و… دوام پایداری این شورش را طولانی‌تر می‌سازد. گسترش خبررسانی و خبرگیری توده‌ای ضرورت تداوم این جنبش است. دست نوشته‌ه  ،شعار نویسی بر دیوارها و در معابر عمومی ، ابزاری است که کارآمدی گسترده‌ای دارد.

بی تردید هرچه اعتراضات و رودرروئی با رژیم مسالمت‌آمیز و دورازهیجانات وعصبیت و سر ریز آن در برابر رژیم گردد و بدوراز روش‌های خشونت آمیز باشد، امکان شرکت دیگران را با قابل پذیرش کردن هزینه سرانه حضور در این اعتراضات امکان پذیر و آسان‌تر می‌کند.

تشکل‌های مختلف مستقل توده‌ای علاوه بر حمایت و پشتیبانی از گسترش و تداوم این خیزش، می‌توانند پیوندهای خود را با این جنبش برقرار و تحکيم کنند.

در این اعتراضات، همگان می‌توانند خواستار برکناری، محاکمه و اعلان علنی نام مسئولین ارشد و اصلی رژیم درهمه حوزه‌هائی که حقوق گروه‌ها و یا صنف‌ها ی مختلف مردم را نقض و پایمال کرده‌اند، شوند. برای نمونه می‌توان خواستار افشا و اعلان و برکناری مسئولین طراز اول نهاد ها و یا مسببین حیف ومیل پس‌اندازهای مال‌باختگان و یا آنان که اختلاس کرده اند، شوند.

کارگران و تشکل‌های مستقل کارگری می‌توانند در همراهی و پشتیبانی از این جنبش بیش از پیش برتحقق خواست‌ها و مطالبات عمومی، بی‌واسطه و ملموس خود پافشاری کنند  واعتراضات و اعتصابات خود را گسترش دهند. می‌توانند برای برپائی تشکل‌های مستقل کارگری و سازمانیابی سراسری بر تلاش‌های خود بیافزایند. بیکاران با اعتراضات خود برای داشتن شغل و بیمه بیکاری و همچنین برپائی تشکل‌های خود، اهرم موثری را در پاسخ به مطالبات خود بدست خواهند آورد. زنان با گسترش  مبارزات خود برای  تحقق مطالبات خود وبرابر حقوقی با مردان، موجب  تقویت این قیام می‌شوند. برای  تحقق حقوق ملیت‌های  مختلف  علاوه بر گسترش مبارزه آنان، ضرورت دارد همگان بیش از پیش از مبارزه، از خواست‌ها و حقوق آنان پشتیبانی کنند. معلمان، بازنشستگان دردوره اخیر ضمن آن که تشکل‌های مستقل خود را بر پا کرده‌اند بر ضرورت سازمان‌یابی سراسری برای تحقق خواست‌هایشان تاکید کرده‌اند. تشدید و گسترش مجموعه این مبارزات نه تنها موجب کند شد تیغ سرکوب می‌گردد. بلکه تداوم این قیام را طولانی تر می‌سازد. علاوه بر این اعتراضات برای آزادی دستگیر شدن این قیام را گسترش داده وهمگانی کنیم.

بطور کلی اکنون می‌توان بصورتی عمومی‌تر مقاومت مدنی  را به منزله ایستادگی در مقابل قانون‌شکنی‌های حکومتی، حتی در مقابل “قانون ” خود حکومت گسترش دهیم. نافرمانی مدنی به معنای نقض آگاهانه، عامدانه و مسالمت‌آمیز و غیر خشونت‌آمیز قوانین و دستورات حکومتی را بیش از گذشته  گسترش دهیم .

* سعید لیلازدر 4 دیماه در کنگره حزب کارگزاران سازندگی گفت« در سال چهلم انقلاب اسلامی 3میلیون و200 هزار نفر شام شب ندارد.»