ارزیابی از اوضاع کنونی جنبش کارگری و نقش و جایگاه آن در جنبش عمومی توده ای ایران

برای دستیابی به یک ارزیابی واقع بینانه از شرایط  حال حاضرجنبش کارگری میهنمان، می باید به پرسشهایی که در لحظه کنونی در ارتباط با جنبش کارگری پیش روی ما قرار می گیرد ،در حد توان خود پاسخ بدهیم. به نظر می آید که عمده ترین این پرسشها به شرح زیرمی باشند:

-جنبش کارگری ایران در شرایط کنونی در چه وضعیتی قرار دارد ؟

-نقش و جایگاه  این جنبش در جنبش توده ای سراسری چیست و رابطه آن با سایر جنبش های اجتماعی جاری میهنمان در چه سطح یا عمقی قرار دارد؟

-آیا این جنبش صرفا تکیه بر مسایل صنفی دارد یا اینکه حامل خواستهای سیاسی نیز می باشد و در این رابطه آیا در موقعیتی قرار دارد که بتواند با توجه به نیروی بالقوه اش ایفای نقش نماید؟

برای اینکه بتوانیم پاسخی در خور به پرسشهای مطروحه در بالا بدهیم ضروری می نماید که نگاهی اجمالی به تاریخچه جنبش کارگری در سالهای اخیر بیاندازیم و با مقایسه و یافتن روندهای تا کنونی تلاش کنیم تا ضمن بررسی مبارزات کارگری طی سالهای گذشته به ارزیابی جایگاه کنونی جنبش کارگران و زحمتکشان میهنمان بپردازیم. یافتن پاسخ از این جهت حایز اهمیت است که  تجربه تاریخی دهه های اخیر (بویژه تجربه انقلاب بهمن، جنبش دمکراتیک 1388 و خیزش های مردمی سالهای 96 و 98 خورشیدی ) نشان می دهد  که هرچند جنبش طبقه کارگر توانسته است به لحاظ  کمی و کیفی در جنبش عمومی توده ای نقش آفرینی کند اما به دلایلی قادر نبوده  تاثیرمثبت و رادیکال خود را در جهت  تداوم و تضمین  دستاورد های مبارزاتی توده های زحمتکش به منصه ظهور برساند.

هر چند که سیاستهای عمیقا ضد کارگری و خصوصی سازی و موقتی سازی نیروی کار در ایران بخصوص از دوران هاشمی رفسنجانی آغاز شد، اما دوره های ریاست جمهوری احمدی نژاد و روحانی سالهای اوجگیری و افسار گسیختگی این گونه سیاستها بود تا حدی که بر اساس آمارهای موجود حدود هشتاد در صد از خصوصی سازی ها در دورانمسئولیتاحمدی نژاد انجام شد و دولتهای روحانی نیز با روشهای فساد آمیز، اموال کارگران و زحمتکشان را به ثمن بخس به اعوان و انصار  خود و دیگر سرمایه داران واگذار نمودند. طی این دوره ما شاهد اجرای سیاستهای این چنینی در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی و اقتصادی میهنمان هستیم. نه تنها کارخانجات صنعتی تولیدی و خدماتی بلکه بیمارستانها، مدارس، مهد کودک ها و دانشگاهها نیز از گزند این گونه سیاستها در امان نبوده اند. سیاستهایی که در عین حال که به غارت اموال عمومی دامن زده، همچنین باعث  تضعیف و پایمال کردن حقوق کارگران شده و با موقتی شدن نیروی کار از قدرت مبارزه و چانه زنی آنان بر سر ابتدایی ترین مسایل کارگری بشدت کاسته است.

به واسطه قراردادهای موقت کار و حضور پر شمارشرکتهای پیمانکاری، نیروی انسانی بخش های بزرگی از طبقه کارگراز شمول قانون کاربیرون رانده شده وهمچنین  شمار بزرگی از کارگرانی که در کارگاه های زیر ده نفرمشغول به کار هستند و آنانی که در مناطق به اصطلاح آزاد سکونت داشته و بکار اشتغال دارند نیزمشمول چنین اوضاع و احوالی هستند. به این مجموعه میتوان بخشهایی ازفرهنگیان آموزگاران و پرستارانی را که در بخش خصوصی بکار مشغولند و از طریق قرارداد های موقت  و موردی، از حقوق حداقلی قید شده در قوانین کارمحروم گشته اند را نیز بیافزاییم.

چنین سیاستهای خانمان براندازی که در کنارفساد اداری و اقتصادی و هزینه های سنگین نظامی، تشدید وخامت اوضاع زندگی محرومین جامعه را در بر داشته است و دردناک ترین نمود های آنان خود را به شکل خود کشی، همسرکشی و فرزند کشی نشان داده اند، طبعا نمی توانست واکنش اعتراضی کارگران و دیگر مزد و حقوق بگیران را در پی نداشته باشد.

نگاهی به آمار و شمار حرکات اعتراضی فزاینده زحمتکشان طی سالهای اخیر به ما نشان می دهد که در کشوری که قانونا و عملا اعتصاب ممنوع می باشد و تعقیب و پیگرد و زندان و شکنجه در انتظار کارگران معترض است، ما نه تنها شاهد اعتراضات گوناگون از طریق رسانه ها و بیانیه های اعتراضی و تجمع های  مسالمت آمیز هستیم، بلکه شمار بزرگی از این  اعتراضات شکل اعتصاب همراه با راهپیمایی  ویا مسدود کردن راههای اصلی را بخود گرفته است.

به جرات میتوان گفت که سال  1397 سال اوج حرکات اعتراضی کارگران و زحمتکشان ایران بوده است. طی این سال بیش از 1700 مورد اعتراض (بر اساس اخبار و گزارشات در دسترس) بوقوع پیوست که بخش عمده و اصلی آن مربوط به اعتراضات کارگری بود و بیهوده نیست که سال 97 از سوی فعالین کارگری سال اعتراضات کارگران نام گرفته بود.اما در مقایسه با سال 97 ، ما شاهد افتی نسبتا چشمگیر در شمار حرکات اعتراضی در سال 1398 می باشیم. شمار اعتراضات کارگری طی این سال با افت 25 درصدی مواجه بوده است .البته این کاهش محسوس به هیچ عنوان  نه حاصل بهبودی شرایط زندگی و معیشت مردم بوده است ونه نتیجه پا پس گذاشتن و عقب نشینی کارگران و زحمتکشان در مبارزه برای احقاق حقوقشان. در این مورد دلایل دیگری وجود دارد که این افت اعتراضات را توضیح می دهد و از آن جمله میتوان به سیل خانمان برانداز اوایل سال در بسیاری از استانها، جو سنگین حاصل از سرکوبهای پسا آبان 98 و در انتها شیوع بیماری کووید 19 درماههای پایانی سال که بطور ملموسی همه جنبشهای اجتماعی میهنمان رابا خود در گیر کرده و تا حدی تاثیر منفی خود را بر جای گذاشته، اشاره نمود.

با وجود همه اینها و با اینکه از لحاظ کمی شاهد کاهش حرکات اعتراضی بوده ایم  اما از  نظر کیفی و با در نظر داشتن اعتصابات عمده ای نظیر هفت تپه، کارگران شهرداری های سراسر کشور و…بویژه خیزش عمومی توده ای آبان ماه، آشکارا شاهد بودیم که نه تنها خواستهای صنفی کارگران بطور قابل توجهی رادیکالتر شده بلکه اگر بدنه اصلی شرکت کنندگان اعتراضات آبان ماه را بخشهای پایینی طبقه کارگر، کارگران بیکار، جوانان جویای کار،حاشیه نشینان و اقشار پایینی طبقه متوسط شهری بدانیم و به خواسته های اساسی و اصلی آنان که در شعار هایشان تبلور یافته یود توجه کنیم، در می یابیم که خواست سرنگونی کل نظام به تدریج به خواست بخشهایی از کارگران و زحمتکشان شهری تبدیل گردیده است. میزان سرکوب و شمار جانباختگان و زخمی و دستگیر شدگان آبان ماه و حکم های اعدام پس از آن، نشان از وحشت و دستپاچگی حکومت از این خیزش ها دارد.

با وجود ادامه جو سرکوب و تهدید وادامه دستگیری کارگران و فعالین کارگری و ادامه بحران ناشی از بیماری کووید 19 در سال جاری یعنی سال1399، بوضوح میتوان دید که روند و سیر حرکات اعتراضی  نه تنها نشانی از رکود و بی عملی را در خود ندارد، بلکه می توان  جنبشی را در عرصه اجتماعی مشاهده نمود که با وجود همه موانع و ناهمواری راه، سرایستادن ندارد. شمار قابل توجه حرکات کارگری طی ماههای اخیر که میانگین بیش از یکصد مورد را نشان می دهد دلیل این مدعا است.

عمده ترین اشکال این حرکات، بصورت اعتصابات و تجمعات اعتراضی بوده است و اگر نگاهی به دلایل اعتراضات کارگری بیفکنیم، هر چند که هنوز سهم اعتراضات به معوقات مزدی قابل توجه می باشد اماهمزمان شاهدیم که اعتراض به بیکاری، خصوصی سازی، تعطیلی کارخانجات و نا امنی شغلی و بدی معیشت در مجموع به عمده ترین دلایل اعتراضی تبدیل شده اند. هر چند که نشانه هایی ازرادیکالیزم و مطرح شدن برخی خواستها که خصلت سیاسی آشکاری دارند و عملا جنبش کارگری را در مقابله مستقیم با سیاستهای جاری حکومت قرار می دهد  را  شاهد بوده ایم اما نباید دچار توهم شده واز این نکته غافل شویم که هنوز این مبارزات عموما خصلتی تدافعی دارند.

با توجه به ادامه بحران عمیق ساختاری به شمول بحران های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی و نظر به اینکه حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت  و سرمایه که در بن بست کاملی قرار دارند نه می خواهند و نه می توانند درجهت تخیفف آلام توده های زحمتکش اقدامی واقعی به انجام رسانند و حتی با تغییر ریاست جمهوری ایالات متحده نیز امید چندانی به حذف فوری  تحریم های اقتصادی نمی رود، لذا بطورطبیعی میتوان انتظار وخیم تر شدن معیشت مردم را داشته باشیم . نتیجه این عدم بهبود نیز بصورت منطقی می تواند به آتش نارضایتی هر چه فزاینده،  دامن زده و سیر حرکات  اعتراضی کارگران و زحمتکشان نیز در همین رابطه روند رشد یابنده ای داشته باشد.

در اینجا ضروری است که نگاهی  به امکانات و محدودیت هایی که در این مسیر، مبارزات کارگری را به چالش می گیرند، بیاندازيم.  

طی سالهای اخیر بخشی از کارگران و بخصوص رهبران کارگری به اهمیت امر تشکل مستقل کارگری صرف نظر از شکل آن و لزوم ارتباط میان بخشهای همگون از یکسو و دیگر بخشهای کارگری واقف گردیده اند و با کسب تجربه از مبارزات تا کنونی دریافته اند که بدون داشتن تشکلات مستقل از قدرت حاکم، راه به جایی نخواهند برد. به همین خاطر بر طرف کردن مشکلات موجود در راه گسترش چنین تشکلاتی عملا به نقطه گرهی در مبارزات جاری کارگران و زحمتکشان تبدیل شده است. لذا باید در اینجا کمی مکث نموده وتاکید نماییم که اگر رهبران کارگری بتوانند با کمک و یاری و همفکری فعالان کارگری درون و بیرون کشور به این مهم دست یابند، قادر خواهند بود تا با یکپارچه کردن نیروی عظیم طبقه میلیونی کارگر که به همراه خانواده هایشان اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دهند، نقش و تاثیر خود را در جنبش توده ای آتی میهنمان بازی کرده و تضمین کننده روند های دمکراتیک آینده باشند.

  برخی موانع و مشکلاتی که در این راه هنوز بطور عینی عمل کرده و می بایست راه چاره برایشان یافت از این قرار هستند :

ادامه سرکوب وخفقان از سوی حکومت، اصلی ترین مانع حرکت جنبش سراسری طبقه کارگربوده است وبا وجود برخی عقب نشینی ها از سوی دستگاه حاکم، هنوزدستگیری، زندان و شکنجه ابزار اصلی رژیم برای متوقف کردن حرکات اعتراضی کارگران است.

عمومی نشدن خواست ایجاد تشکل های مستقل از جانب توده های وسیع کارگران نیز به نوعی نقش منفی در این مسیر بازی می کند. درعین حال عامل مقطعی بیماری کشنده کووید 19 که بطورواقعی  و تا آینده ای نامعلوم گریبانگیر مردم کشورمان خواهد بود نیز تاثیرات مخرب خود را همچنان خواهد داشت.

مشکل ارتش بزرگ بیکاران که دائما مورد سوئ استفاده دولت و کارفرمایان بخش خصوصی قرار می گیرد، اختلاف میان فعالین و رهبران کارگری که خود را در مواردی نظیر نحوه سازماندهی تشکلات کارگری نشان می دهد، بنیه ضعیف مالی کارگرانی که در اعتصابات و یا هنگام  اخراج با مشکلات واقعی معیشتی روبرو می گردند نیز از جمله معضلاتی است که بعنوان عوامل کند کننده و بازدارنده درون جنبش کارگری عمل می کنند.

بر این همه  میتوان مشکلات دیگری نظیر رخنه عوامل تفرقه افکن، عوامل کارفرما یا دولت و دیگر ارگانهای حکومتی را افزود. اخیرا جمعی که نام “دانشجویان عدالتخواه” را بر خود نهاده اند و در واقع دانشجویان بسیجی هستند نیز سر و کله شان در نقاط مختلفی که معضلات کارگری بسیارعمیق است پیدا شده و تلاش در به انحراف بردن مبارزات کارگری دارند. خانه کارگر نیز با توجه به امکانات عظیمی که طی سالهای متمادی به چنگ  آورده  است ،همچنان از موانع پیشرفت مبارزات کارگری محسوب میشود.

مسئله مهم در اینجا استفاده بجا و درست از تجربیات مبارزاتی درون و بیرون کشور است. منظور از تجربیات بیرونی، آنگونه کشورهایی است که در شرایط سرکوب توانسته اند بصورت نسبی به نوعی از تشکل و سازماندهی کارگران دست یابند. کاهش اختلافات و درگیری های میان فعالین  و رهبران کارگری، توافق بر این اصل که کارگران مختار و آزاد باشند تا از هر نوع تشکل ممکن درشرایط کنونی بهره برده و سندیکا و شورا و مجمع عمومی کارگری بتوانند درجای خود، کارگران را برای پیشبرد مبارزات صنفی و طبقاتی در خود گرد آورند، استفاده از فضای مجازی در جهت سازماندهی و ترغیب کارگرانی که در بخشهای ویژه ای نظیرکارگران پروژه ای بکار مشغولند از مواردی هستند که در شرایط کنونی میتواند ارتباطات میان این بخش از طبقه کارگر را تسهیل نماید. تجربه درخشان اخیر اعتصابات همزمان و نسبتا موفق کارگران پروژه های نفت، گازو پتروشیمی میتواند در جای خود نمونه بسیار آموزنده ای باشد.

تلاشهای صورت گرفته از سوی کارگران پیشرو در جهت پیوند میان اجزا مختلف طبقه کارگر و هچنین کوشش بخشی از جنبش کارگران باز نشسته در جهت پیوند و همبستگی با کارگران شاغل و تلاشهای فرهنگیان دراین جهت میتواند مایه امیدواری در آینده نه چندان دور باشد.

در اینجا لازم است که بریک نکته مهم دیگر نیز انگشت بگذاریم. فعالین کارگری و رهبران کارگران بر این امر کاملا واقف و آگاه هستند که نبود همبستگی و پیوند میان همه جنبش های اجتماعی نظیر جنبش زنان، جنبش ملیتها، جنبش دانشجویی و جنبش کارگران بیکار، زمینه های پیروزی مردم بر حکومتی سرکوبگر و تا بن دندان مسلح به همه نوع ابزار سرکوب را بسیار ضعیف می سازد. لذا همه این فعالین  در عین حالی که به  پیشبرد امور جنبش کارگری مشغولند  بایستی تلاش نمایند که هم حمایت دیگر جنبشها را جلب نموده و هم خود در حمایت از دیگر جنبشها آستین بالا زنند. با بهم پیوستن این جویبارهاست که رود خروشان انقلاب جاری خواهد شد و جرثومه فساد حاکم بر سرنوشت مردم میهنمان به زباله دان تاریخ خواهد پیوست.

شنبه 6 دیماه 1399 / 26 دسامبر 2020