با ياد و خاطره ستار کيانی – ساسان کيانی

با ياد و خاطره ستار کيانی – ساسان کيانی

بيست و دو سالی ست که از اعدام ستار ميیگذرد اما من همچنان به نبودش عادت نکرده‌ام. شايد هم هرگز عادت نکنم.هنوز هم وقتي‌ شبها سر بر بالين ميگذارم به خودم مي‌گويم: مادرم حق داشت که ميگفت: ” اندوه از دست دادن عزيزان هرگز رهايت نميکند”. برادر بزرگم نصير را به خاطر نمي آورم. تازه به دنيا آمده بودم که رژيم شاه او را اعدام کرده بود. لالايي دوران کودکيم داستان دلاوريهاي نصير ۲۱ ساله بود، که در جنگ با اهريمن کشته شده بود. بزرگتر که شدم خيلي وقتها با هق هق گريه مادرم که سعي‌ در فرو خوردنش داشت بيدار ميشدم، دليل رنجش را به درستي نميدانستم، اما آنچه بود تلخکامي بي پاياني بود که سراسر وجودش را گرفته بود. سال ۶۷ وقتي‌ ستار را اعدام کردند در نامه اي‌ برايش نوشتم: “اکنون علت دردي را که از بدو تولدم در چهره داشتي، احساس ميکنم.”
از او ياد گرفته بودم به شيوه سنتي‌ عزاداري کنم و اسمي از عزيز ازدست رفته نياورم. اما نمي‌دانستم با غم درونم چه کنم. تا به کي‌ و کجا آنرا با خود يدک کشم. مرگ ستار خواب آرام را از من ربوده بود. خلاء بزرگي در زندگيم ايجاد شده بود که با هيچ چيز پر نميشد.
کم کم با خواندن نوشته ها و خاطرات زندانيان دلم مي خواست از عزاداري در خلوت خويش بيرون آيم و همراه با تمامي بازماندگان قربانيان اين جنايت، اين درد مشترک را فرياد زنم. در همصدايي با آنان و با پرده برداشتن از ظلمي که بر آنان رفته است، اين جانيان را رسوا کرده تا ديگر نتوانند هر بار با نامي‌ ديگر و سلاحي ديگر به ميدان آيند و عشق و آزادي و انديشه را سلاخي کنند.
متاسفانه در يادنامه ستار مندرج در نشريه “نبرد” و سايت سازمان فداييان خلق هيچ اشاره اي به فرار قهرمانانه اش از زندان نشده است. تراژدي واپسين سالهاي زندگي او و رنجي که پس از دستگيري دوباره اش بر او رفته بود مسکوت ماند.
نوشتن اين وقايع نه تنها پرده از جنايات جمهوري اسلامي بر ميدارد بلکه در شکافتن، شگردها، انگيزه‌ها و ريشه‌هاي اصلي‌ اين تفکر ضد بشري تجربه ارزشمندي براي نسل بعدي خواهد بود. افزون بر اين، با افکندن نور بر زندگي و مبارزه انسانهايي چون ستار، که از خانواده، کسي جز هم بندي و رفيق، از محل زندگي، مکاني جز خانه تيمي و از نزديکان، کساني جز همه مردم زحمتکش و شريف را نمي شناختند، انسان را سرودي دوباره خواهد بود.
نوشته اي که پيش رو داريد بر اساس دستنوشته ها و مطلبي که سعيد عزيز در سال ۶۷ در مراسم بزرگداشت ستار نوشته و خوانده بود و مطالب جمع آوري شده از گفتگو با دوست عزيز و گرامي‌ رضا رئيس دانا، از جان بدر بردگان فاجعه ۶۷، هم بندي وا پسين ماهاي زندگي ستار در اوين و محمود عزيز‌ که با او در زندان خوي هم بند بوده تهيه شده است.
بدلايل امنيتي برخي از اسامي مستعار مي باشد.

27.12.2009
sasankiani@hotmail.de