ناتوانی راست يا دروغگويی مهرنامه

سيامک طاهری

ناتواني راست يا دروغگويي مهرنامه
سيامک طاهري جمعه ۹ تير ۱۳۹۱
مهرنامه در شماره ۱٨ خود در نوشته اي با عنوان “ما و بعضي از چپ ها از جمله چنين مي نويسد:
“البته ما نشريه چپ گرايي (از دنيا گرفته تا سايت اخبار روز) سراغ نداريم که صفحات خود را در اختيار انديشه هاي مخالف قرار دهد. مهرنامه چاپ آراي روشن فکران چپ مانند آقايان رييس دانا؛ محمد علي عمويي وديگران را وظيفه حرفه اي وعلمي خود مي داند.”
در نوشته بالا يک سفسطه و يک دروغ آشکار و يک ادعاي بزرگ وجود دارد. سفسطه آن جا است که نشريه دنيا ارگان تئوريک کميته مرکزي يک حزب سياسي خاص است که به ناچار در آن فقط چاپ مطالبي در چهار چوب تئوريک مورد پذيرش کميته مرکزي آن حزب و در جهت توضيح و تبليغ اين نظرات امکان پذير بوده است و طبيعتا نمي توانسته در خدمت آراي سياسي وعقيدتي گوناگون باشد. با نگاهي کوتاه به سايت اخبار روز نيز مي توان دروغ آشکار اين نوشته را يافت.
اما ادعاي بزرگ اين ماهنامه در رابطه با “چاپ آراي روشن فکران چپ”!
با آنکه هرگز ادعاي مهرنامه را باور نکردم اما تصميم گرفتم تا آزموده را بارديگر بيازمايم. از اين رو پاسخي به دروغ پردازي هاي آقاي طبيبيان تهيه کرده و براي مهرنامه ارسال کردم. پيش و پس از پاسخ با آقاي قوچاني تماس گرفتم تا جاي هيچ اما و اگري باقي نماند. در اولين تماس آقاي قوچاني از ارسال نوشته استقبال کردند. در دومين تماس (پس از ارسال مقاله) ايشان قول درج آن را دادند. در سومين تماس (پس از انتشار دوشماره مهرنامه) ايشان مدعي درج آن شدند. در چهارمين تماس ايشان مدعي شدند که در آخرين لحظه نوشته در صفحه بندي برداشته شده است. تماس چهارم با آقاي اکبر منتجبي بود.
با ايشان از زماني که مسووليت صفحه انديشه در روزنامه اعتماد را داشت آشنايي داشتم و پيشينه مثبتي از ايشان در ذهنم بود. ايشان درخواست ارسال مجدد متن را نمودند. با ارسال مجدد متن و چند بار تماس سرانجام بخشي از نوشته اين نگارنده با حذف مهمترين قسمت آن (يعني آنجا که پاسخ به آقاي طبيبيان بود) در شماره ۲۲ مهرنامه به چاپ رسيد.
به اين ترتيب يک بار ديگر اثبات شد که راست هاي ايراني قدرت بحثي منطقي با چپ را ندارند. آري راست ايراني هميشه با سرکوب حکومت کرده است و رداي دموکراسي زيبنده اندام او نيست.

اين حق گردانندگان مهرنامه است که هرچه را که مايلند چاپ و هرچه را که مايل نيستند چاپ نکنند. اما در اينصورت آنان حق ندارند ادعاي دروغ کنند. آنان حق ندارند بدون اجازه نويسنده در مطلبي دست ببرند ويا آن را کوتاه و بلند کنند.

راست يا چپ مساله اين است
کدام طرفدار واقعي آزادي هستند
سيامک طاهري

راست را مردم جهان با کشتار و آدمکشي مي شناسند. دوجنگ جهاني؛ و جنگ هاي کره؛ ويتنام؛ کامبوج؛ لائوس؛ آنگولا؛ موزامبيک؛ گينه؛ گينه ّبيسائو؛ آفريقاي جنوبي؛ الجزاير؛ فلسطين و… و کودتا در ايران؛ اندونزي؛ شيلي؛ کشورهاي گوناگون آمريکاي لاتين و… و قتل هاي پاتريس لومومبا؛ سالوادور آلنده؛ رهبران فلسطيني و… زندان و شکنجه؛ در ايران؛ آمريکاي لاتين؛ کشورهاي آسيايي و آفريقايي و آمريکاي لاتين که در دوران جنگ سرد گوش به فرمان امپرياليست ها بودند. اما تاريخ آمريکا به عنوان مهد تبه ورزي سرمايه سالاري نيز تاريخ آدمکشي و جنايت است. آمريکا با مهاجرت گروه هاي گوناگون اروپاييان و به خصوص انگليسي ها شکل مي گيرد. اين تازه واردان در اولين گام به کشتار سرخپوستان مي پردازند. سپسس با تجارت برده به ثروت اندوزي مي پردازند. آنگاه نوبت جنگ هاي داخلي مي رسد. پس از آن دوران نوين نژاد پرستي و لينچ سياه پوستان فرا مي رسد.در اين ميان جولان گروه هاي مافيايي را نبايد از قلم انداخت. آنگاه دو جنگ جهاني فرا مي رسند و پس از پايان آن ها صدور جنايت؛ کودتا؛ شکنجه؛ قتل وغارت منابع جهان سوم. در داخل خود آمريکا هم کارزار مک کارتيسم را داريم که دامن بسياري از روشنفکران وهنرمندان را – از جمله چارلي چاپلين – را نيز مي گيرد. در اين ميان با تاسيس سازمان سيا؛ اين سازمان در کنار اعمال تبهکارانه و قتل وجنايت –توجه کنيد به تعداد توطئه هاي سيا عليه فيدل کاسترو که در کتاب رکوردهاي گينتس ثبت شده است. – شعبه اي هم براي تبليغات و تحريف و جعل واقعيات و صدور دروغ به جهان سوم شکل مي گيرد. چند ده برابر نشان دادن تلفات دهه سي در شوروي؛ بزرگ نمايي حوادث چکسلواکي به طور که اين حوادث مخوفتر از جنگ ويتنام نشان داده شوند – فراموش نکنيم که اين حادثه تاسف آور فقط منجر به مرگ يک نفر به نام يان پالاشت شد که او هم خودکشي کرد.- و در عوض کوچک نشان دادن کشتار در شيلي؛ کودتاي اندونزي –که در آن نزديک به يک ميليون نفر کشته شدند.- نگاه کنيد به صدها فيلم وسترن که به کمک سيا ساخته شده است ودر آن قتل عام سرخپوستان توجيه شده است و يا فيلم کلاه سبزها که در آن قتل عام ويتنامي ها به عنوان عملي به حق به نمايش گذاشته مي شود. بر آن اضافه کنيد فيلم ها و داستان هايي که در باره افراد فقيري که با کار و کوشش ميليونر مي شوند .
اما در جهان سوم راست به مفهومي که امروز مي شناسيم با پيدايي سرمايه داري شکل گرفته است. از آنجايي که رشد سرمايه داري در اين کشورها درون زا نبوده و شکل کج وکوله اي داشته و به بند ناف سرمايه جهاني متصل بوده است ؛ روبناي سياسي و ايدئولوويک آن نيز همواره ستايشگر غرب بوده است.
در ايران ما اين جريان با روي کار آمدن رضا شاه پا گرفت. رضا شاه که در ابتدا با وعده جمهوري خواهي پايه هاي خود را مستحکم کرده بود در ادامه راه براي فريب مردم چهره مسلماني به خود گرفت. به هر حال راست به مفهوم امروزي آن در ايران به قدرت رسيد. آنچه که از عملکرد سياسي آن در خاطره ها باقي است کشتار و زندان است. کشتن کساني چون مدرس؛ اراني؛ عشقي و…
نياز چنداني نيست تا از عملکرد راست در دوران پهلوي پسر گفته شود. کلمات ساواک؛ کميته مشترک؛ اوين و… حزب رستاخيز و.. به اندازه کافي گويا هستند.
پس از انقلاب راست را در قامت حجتيه وموتلفه مي شناسيم. در اينجا نيز ضروتي براي بررسي عملکرد اين جريانات نمي يابم.
اما در سال هاي اخير راست به يک تقسيم کار پرداخته است. از يک سو چهره سنتي خود را در قالب گروه هاي پيش گفته حفظ کرده است واز سوي ديگر مي کوشد چهره اي آکادميک و گاه آزادي خواهانه به خود بگيرد. اما همان طور که گفته شد از آنجايي که ناف راست با تبليغات امپرياليستي بريده شده است؛ اين جريان ناچار است که همان دروغ ها را تکرار کند وهمان اتهامات را بکار بندد. در ايران آنچه که دو جريان پيش گفته راست را به يکديگر پيوند مي زند؛ از يک سو ديدگاه اقتصادي آنان است – که هر دو در عمل از سياست هاي بانک جهاني و صندوق بين المللي پول و نيز آموزه هاي فريدمن وهايک پيروي مي کنند – و از سوي ديگر؛ شکل سياسي؛ چپ ستيزي آنان است.
گروهي از راستگرايان ايراني اين روزها مي کوشند تا با پوشيدن رداي منطق در ظاهر از اسلاف خود دوري گزيده و چهره اي روشنفکر از خود به جا گزارند. اينان که از يک سو از افرادي چون ميلتون فريدمن و يا هايک حمايت مي کنند از سوي ديگر از آزادي و حقوق بشر دم مي زنند. دو ژستي که با يک من سريش هم به يکديگر نمي چسبند. دستان آقاي فريدمن همچون دستان جلاداني چون پينوشه و سرهنگان شيليايي به خون آزادي خواهان شيليايي آغشته شده است. نظرات آقاي هايک هم نه تنها با آزادي ميانه اي ندارد بلکه همانطور که آقاي يوسف اباذري به درستي تبيين کرده اند در تضاد بنيادين با اين مقوله است.
براي آنکه بهتر به شيوه هاي داستان سازي هاي آزاديخواهانه راست بپردازيم به چند نمونه جهاني و يک نمونه از گفتار سخنگويان ايراني راست بسنده مي کنم. به اين منظور نگاه کنيد به عملکرد راست ها براي دست يابي به قدرت در شوروي سابق و روسيه بعدي. آقاي يلستين کانديداي راست جهاني براي درهم شکستن مقاومت مخالفان خود پارلمان را به توپ مي بندد. عملي که در تاريخ نوين جهان به غير از سرهنگ لياخوف در جريان مشروطه نمونه ديگري را سراغ نداريم. راست هاي ايراني مي توانند حتي يک نمونه از اعتراض راست هاي جهان را به اين عمل آزادي کشانه نشان دهند.
در مجارستان راست ها پس از آنکه با شعارهاي آزادي خواهانه قدرت را به دست گرفتند کارزار گسترده اي را براي محدود کردن دموکراسي آغاز کرده اند و در آمريکا تعداد دستگير شدگان جنبش اشغال وال استريت به سرعت به مرز ده هزار تن نزديک مي شود. کجايند معترضان راستگراي طرفدار دموکراسي. آيا به غير چپ هاي جهان از اعتراض کنندگان ديگري مي توان سراغي گرفت. و اما نمونه اي از داستان پردازي سخنگويان ايراني راست:
آقاي محمد طبيبيان در مقاله “برادر جان جنگ طبقاتي تمام شده”، از جمله چنين مرقوم مي فرمايند:
“در آمريکا شش برادر هستند که به برادران والتون مشهورند. اين شش برادر در مجموع ۹٣ ميليارد دلار ثروت دارند و جمع ثروت آن ها مساوي جمع ثروت ٣۰ درصد پايين جامعه آمريکا است. يعني معادل ثروت حدودا ۹٣ ميليون نفر. کسي هم مدعي نيست که چرا؟ چون پدر ايشان از يک بقالي در ايالت آرکانزاس شروع کرد. با تلاش و کوشش فروشگاه هاي خود را توسعه داد، زيرا شعار او اين بود که ما ارزانتر مي فروشيم. امروز در سراسر آمريکا و بسياري از کشورهاي جهان اين شرکت که نام “وال مارت” است شعبه دارد. اين شرکت به حدي بزرگ است که هفتمين شريک تجاري چين محسوب مي شود”.
اين سوال را که چگونه ممکن است از يک بقالي کوچک شروع کرد و در مدت کوتاهي صرفا با کار ونه تقلب و فرار مالياتي به چنين ثروت هنگفتي رسيد را به کنار مي گذاريم و به فاکت هاي غيرقابل انکار مي پردازيم. به همين منظور توجه خوانندگانمان را به يک گزارش از سايت راديو بين المللي چين در مورد تبهکاري هاي اين جريان زنجيره اي جلب مي کنم:
” تآسيس اتحاديه هاي کارگري در شعبه هاي چيني شرکت خرده فروشي وال مارت
________________________________________
cri
باوجود آنکه شرکت وال- مارت بزرگترين شرکت خرده فروشي در جهان به طور سنتي همواره از عضويت کارکنان خود در اتحاديه هاي کارگري جلوگيري کرده و شعبه هاي آن در چين نيز مدت مديدي از ايجاد اتحاديه کارگري خودداري مي کردند، اين وضع در دو ماه اخير دگرگون شده است. به طوري که همه شعبه هاي وال- مارت در چين اکنون داراي اتحاديه کارگري هستند.
آقاي “شيو ده مين” معاون کنفدراسيون اتحاديه هاي کارگري سراسر چين ۱۲ اکتبر در پکن اعلام کرد که تمامي شعبه هاي شرکت وال- مارت بزرگترين شرکت خرده فروشي جهان در چين اکنون اتحاديه کارگري تاسيس کرده اند.
شرکت وال- مارت بيش از ۴٣۰۰ شعبه در سراسر جهان دارد و شمار کارکنان آن از يک ميليون و ششصد هزار تن فراتر است. اين شرکت از زمان تأسيس خود به طور سنتي با شرکت اعضاي خود در اتحاديه هاي کارگري مخالفت مي کرد. از اين رو تقريبا هيچ کدام از شعبه هاي اين شرکت در جهان نهادي به نام اتحاديه کارگري ندارند.
قوانين چين به روشني تصريح مي کند: همه زحمتکشان حق تأسيس اتحاديه کارگري را دارند. دو ماه پيش، ٣۰ تن از کارکنان چيني يک شعبه محلي وال- مارت در شهر “جين جيانگ” استان “فوجيان” واقع در جنوب شرقي چين، با بي اعتنايي به سنت شرکت وال- مارت، نخستين اتحاديه کارگري را در اين شرکت ايجاد کردند. اکنون ديگر شرکت وال- مارت نيز موضع خود را درباره ايجاد اتحاديه کارگري در شعبه هاي اين شرکت تغيير داده است.
پس از تأسيس اتحاديه هاي کارگري در پنج شعبه فرعي وال- مارت در چين، شرکت ياد شده مخالفت خود را از ايجاد اتحاديه هاي کارگري کنار گذاشت. پس از آن طي دو ماه اخير همه شعبه هاي شرکت وال- مارت در چين به تاسيس اتحاديه کارگري پرداختند.
با اين حال “شيو ده مين” اظهار داشت: ايجاد نهادهاي سطح پائين اتحاديه هاي کارگري در اين شعبه ها هدف نهايي اتحاديه کارگري چين نيست. آنها اميدوارند حقوق و منافع کارگران و کارمندان چيني از طريق ايجاد نهادهاي سطح پائين کارگري واقعا حفظ و حراست شود.

تحليلگران خاطرنشان مي کنند: با وجود آنکه کنفدراسيون اتحاديه هاي کارگري سراسر چين براي حراست از حقوق و منافع زحمتکشان همواره موسسات داراي سرمايه گذاري خارجي را به ايجاد اتحاديه هاي کارگري فراخوانده است، اما بسياري از موسسات ياد شده از ايجاد اتحاديه هاي کارگري سر باز مي زنند. در حال حاضر در يک سوم اين موسسات اتحاديه هاي کارگري تأسيس شده است. …”
واما نمونه ديگر از روزنامه تهران امروز:
” رشوه فروشگاه زنجيره‌اي وال-‌مارت در مکزيک
مقامات فروشگاه‌ زنجيره‌اي «وال – مارت» آمريکا در مکزيک به پرداخت صدها فقره پرداخت رشوه به ارزش ۲۴ ميليون دلار براي پيشبرد مقاصد تجاري شان متهم شدند. به گزارش فارس، شرکت فروشگاه‌هاي بزرگ خرده‌فروشي «وال – مارت» در آمريکا تحقيقات داخلي در مورد ادعاي مدير اجرايي پيشين خود مبني بر پرداخت رشوه گسترده در شعبه مکزيک اين فروشگاه‌ زنجيره‌اي براي تسط بر بازار را مسکوت گذاشته است.

به گزارش نيويورک تايمز، مدير اجرايي پيشين شعبه مکزيک فروشگاه‌هاي وال- مارت که بزرگ‌ترين شعبه خارجي اين شرکت است در نامه‌اي در سپتامبر سال ۲۰۰۵ به وکيل اين شرکت نوشته است: شعبه مکزيک وال- مارت براي دريافت مجوز ساخت در اين کشور رشوه پرداخت کرده است.
تهران امروز دوشنبه ۴ ارديبهشت
آري وال مارت نه تنها در چين بلکه درخود آمريکا نيز به کارگران خود اجازه تشکيل سنديکا را نمي داد. آيا جلوگيري از تشکيل سنديکا عملي آزادي ستيزانه و استثمار گرانه نيست؟ آيا آنچه در بالا آمد نمونه اي از دروغ پردازي ها و تبليغات عوام فريبانه ي راست نيست. آيا اين همه فقط يکي از رازهاي ثروت اندوزي – بخوان استثمار وحشيانه و دشمني با آزادي – اين شرکت که از پرده بيرون افتاده است نيست؟ قضاوت با وجدان هاي آگاه است.