اندکی می‌خندند، اکثریت گریان‌‌اند! نمایش عریان شکاف طبقاتی

«اندکی می‌خندند، اکثریت گریان‌‌اند»

منبع : زمانه

نمایش عریان شکاف طبقاتی، «اندکی می‌خندند، اکثریت گریان‌‌اند»

در ایران نابرابری و شکاف طبقاتی روز به روز عریان‌تر می‌شود و اراده‌ای در کار است که این وضعیت را عادی و بخشی از «زندگی نرمال»‌ جلوه‌ دهد؛ از «ریچ‌کیدز تهران» تا باشگاه ورزشی ویژه «مدیران» روایتگر وضعیتی هستند که از آغاز «توسعه پهلوی» هم به چشم می‌آمد.

در سال‌های اخیر در اغلب تجمعات اعتراضی کارگران، معلمان، بازنشستگان و دانشجویان، شعارها و پلاکارهادها مستقیماً علیه تبعیض، نابرابری و شکاف طبقاتی هستند. فقر و محرومیت از یک‌سو و نابرابری و شکاف‌های اجتماعی و طبقاتی از سوی دیگر وجوه مشترک تمام اعتراضات معیشتی در سال‌‌های اخیر بوده‌اند.
به همان میزان که فقر و محرومیت در ایران به مرحله بحرانی رسیده، توزیع نابرابر و شکاف‌ طبقاتی نیز از آستانه بحران گذشته و به یکی از علل اصلی اعتراضات در ایران بدل شده است. اگرچه نابرابری و شکاف طبقاتی مسائلی مختص به امروز نیستند و در چند دهه اخیر همواره وجود داشته‌اند، اما امروز با نمود و تصویر عریانی از نابرابری و شکاف‌های اجتماعی و اقتصادی روبروییم و نمونه اخیر آن را می‌توان در افتتاح یک باشگاه بدنسازی در تهران و حواشی‌اش مشاهده کرد.

تولید و انباشت نابرابری

نابرابری و شکاف‌‌ اجتماعی و اقتصادی در ایران، حاصل روندی است که در دهه‌های اخیر بی‌وقفه جریان داشته و رد این روند را می‌توان به روشنی در گزارش‌های رسمی هم پی گرفت. مطالعات مختلف نیز نشان‌ می‌دهند که نابرابری و شکاف اقتصادیِ امروز ریشه در چند دهه اخیر دارد و جامعه نیز نسبت به آن همواه حساس بوده است.

در آغاز دهه هشتاد، ۸۷٬۹ درصد پاسخگویان در «پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» معتقد بوده‌اند که نابرابری بین ثروتمندان و تهی‌دستان نسبت به قبل افزایش داشته و ۵۷ درصد آن‌ها نیز منشا فقر و تنگ‌دستی در کشور را «بی‌عدالتی در جامعه» می‌دانستند.

بیش از یک دهه بعد، در پیمایش بعدی که به سال ۱۳۹۴ مربوط است، حدود ۸۰٬۶ درصد پاسخگویان به یک پیمایش در استان تهران بر این باور بوده‌اند که فاصله ثروتمندان و فقیران نسبت به پنج سال قبل بیش‌تر شده است. البته نابرابری‌ها و شکاف‌های طبقاتی نه فقط در تهران بلکه به طور کلی در کلان‌شهرها بیشتر قابل ردیابی است چرا که در کلان‌شهرها فرایند حاشیه‌ای کردن طبقات فرودست و متوسط با سرعتی بیشتر در جریان بوده است.

عادی‌سازی نابرابری و شکاف طبقاتی

در سال‌های اخیر به جز مسئله شکاف طبقاتی و رشد نابرابری، با مسئله نحوه بازنمایی و به تصویر کشیدن آن هم روبرو بوده‌ایم. به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر جریانی شکل گرفته که آگاهانه خواسته است وجود نابرابری و شکاف طبقاتی در جامعه را به رخ بکشد و با تکرار آن به عادی کردنش کمک کند. چند سال پیش عکس‌هایی از ویلاها، برج‌ها، ماشین‌ها و تفریحات جوانان ثروتمندی منتشر شد که اگرچه در آغاز توجه زیادی جلب کرد اما خیلی زود با عنوان «بچه پولدارهای تهران» بدل به امری عادی شد. امروز دیگر تصاویر یا اطلاعاتی که پیرامون برج‌های لوکس تهران، خانه‌های لواسان یا ویلاهای شهرک امیردشت منتشر می‌شوند نه تنها بهت‌آور نیستند بلکه بخشی از محتوای «جالب و خواندنی» شبکه‌های مجازی و اینترنت‌اند.

در فرایند همین عادی‌سازیِ نابرابری و شکاف طبقاتی است که مالکان یک باشگاه بدنسازی که چند ده میلیارد هزینه ساختش شده طلبکارانه می‌گویند که زحمت کشیده‌اند و شبانه‌روزی تلاش و هزینه کرده‌اند تا این مجموعه ساخته شود در حالی که می‌توانسته‌اند قهوه‌خانه بسازند و قلیان به دست جوانان بدهند.

فضای اختصاصی «مدیران ارشد»

افتتاح یک باشگاه بدنسازی در روز ۲۶ فروردین در مرکز تجاری «سام‌سنتر» خیابان فرشته تهران به واسطه حضور چهار چهره مشهور فوتبال جهان که برای افتتاح آن به ایران آمده بودند خبرساز شد. خبرگزاری ایسنا در گزارشی نوشت که دو مالک این باشگاه برای راه‌اندازی آن حدود ۲۵ میلیارد تومان هزینه کرده‌اند. باشگاهی که دارای ۱۵۰۰ متر مساحت است که هزار متر آن به سالن بدنسازی اختصاص دارد و پانصد متر دیگر نیز به فضاهایی همچون استخر، سونا، جکوزی، رستوران، کافی شاپ و دیگر خدمات VIP، اختصاص یافته است.

در رستوران مجموعه، خاویار و انواع استیک‌ها سرو می‌شود و افرادی که هزینه عضویت VIP را پرداخت کرده‌اند، می‌توانند از این امکانات استفاده کنند. ثبت نام در این باشگاه به دو صورت VIP  و عادی انجام می‌شود که هزینه ثبت نام با امکانات VIP مبلغ ۳۲۰ میلیون تومان در سال است و برای ثبت نام عادی نیز ۱۶۰ میلیون تومان در سال دریافت می‌شود. نکته جالب اینکه تا پیش از زمان برگزاری رسمی مراسم افتتاحیه، نیمی از گنجایش باشگاه برای ثبت نام تکمیل شده بود. رسانه‌های داخل ایران همچین به این نکته اشاره کرده‌اند که رقمی بیش از یک میلیارد تومان برای حضور چند ساعته چهار چهره مشهور فوتبال جهان در مراسم افتتاحیه خرج شده است.

مربی ارشد این باشگاه به ایسنا گفته بود که این باشگاهی برای «مدیران ارشد» است و درواقع تنها پرداخت هزینه ثبت‌نام کافی نیست و برای حضور در این مجموعه علاوه بر ثروتمند بودن باید قدرتمند هم بود. البته بعد از این یکی از مالکان این مجموعه در مصاحبه‌ای دیگر با ایسنا از اساس تمام اطلاعات منتشر شده درباره این باشگاه را تکذیب کرد و خود را «یک نفر از بخش خصوصی» دانسته و گفته بود شهریه ماهانه باشگاه قطعا زیر ده میلیون تومان خواهد بود و «همه مردم» می‌توانند از این باشگاه استفاده کنند.

حتی در همین تلاش یکی از مالکان مجموعه که به گفته خودش «یک نفر از بخش خصوصی» است، هم فاصله میان تصویری که او از «مردم» دارد با واقعیت فاصله زیادی دارد. او نمی‌داند دستمزد و حقوق ماهیانه بخش عمده‌ای از «همه مردم» حتی با افزایش مزدی امسال هنوز با ده میلیون فاصله زیادی دارد و اگر آنها تمام دستمزدشان را هم بدهند اجازه ورود به این باشگاه ورزشی را نخواهند داشت.

این واقعیت آشکار جامعه امروز ایران است: مدیران ارشد بخشی خصوصی و مدیران حکومتی درآمد ماهانه‌شان به قدری است که می‌توانند در ماه رقمی بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان فقط برای باشگاه رفتن بپردازند اما همین مدیران ارشد توانایی پرداخت حداقل دستمزد نیروی کار را ندارند و زیربار تصمیم شورای عالی کار نمی‌روند. کارفرمایان بزرگ و مدیران ارشد که زیر فشار اقتصادی و تحریم‌ها له شده‌اند و حالا با افزایش دستمزد نیروی کار هم مواجه‌اند، نیاز به مکانی اختصاصی دارند که دور هم جمع شوند و ضمن تفریح و ورزش به راه‌های تازه‌تر تولید سود و افزایش قدرت فکر کنند و مالکان باشگاهِ مرکز خرید سام‌سنتر این امکان را برایشان فراهم کرده‌اند.

سلطه سرمایه بر فضای عمومی شهر

داده‌های بانک مرکزی می‌گوید در میانه دهه نود هزینه‌ تفریح دهک‌های پردرآمد ۷۳ برابر دهک‌های کم‌درآمد جامعه بوده است. اواخر سال گذشته نیز یکی از اعضای شورای عالی مسکن گفته بود:

«در حال حاضر خانوار دهک‌های پایین با دو هزینه سنگین مواجه هستند. خانواری در این دهک اگر ۵ میلیون تومان درآمد داشته باشد بیش از ۴ میلیون تومان این رقم صرف بخش مسکن و خوراک می‌شود و به عبارت دیگر در حال حاضر ۹۰ درصد درآمد دهک‌های پایین به دو بخش اختصاص دارد و تنها ۱۰ درصد دیگر به بخش های آموزش و تفریحات اختصاص پیدا می‌کند».

گزارش‌های رسمی شهرداری می‌گوید برخی محله‌های تهران هنوز پارک هم ندارند و این یعنی در این محله‌ها مردم از ساده‌ترین تفریحات ممکن هم محروم‌اند. در این وضعیت نابرابر، اقلیتی که در سال‌های اخیر دیگر واهمه‌ای از به تصویر کشیدن تجمل فراتر از تصور زندگی‌اش ندارد، فضای شهری را که دقیقا به همه مردم تعلق دارد بدل به حریم خصوصی و اختصاصی‌اش کرده است.

در مورد مجموعه ورزشی مرکز خرید سام‌سنتر رسما اعلام شده که مردم عادی اجازه ورود ندارند و این تنها مورد هم نیست و نمونه‌های فراوان دیگری هم از فضاهای شهری می‌توان مثال زد که در آنها جداسازی حداکثری میان صاحبان سرمایه و مردم عادی صورت گرفته است. تهران بدل به نمادی از فاصله طبقاتی و شکاف‌های عمیق اجتماعی شده و در شرایطی که دیگر نمی‌توان این فاصله و شکاف را پنهان کرد می‌توان رد جریانی را دید که تلاش می‌کند این فاصله عادی و طبیعی جلوه کند.

نوسازی آمرانه و گسترش شکاف طبقاتی

روند نوسازی و شهرنشینی در شهری نظیر تهران نشان می‌دهد که شهر از آغاز بر پایه تناقض‌ها و شکاف‌های متعددی شکل گرفته و هرچه پیش آمده بر عمق آن افزوده شده و امروز وضعیتی بحرانی پیدا کرده است. داستان‌ها و رمان‌های فارسی در دوره رضاشاه فرایند معیوب مدرن‌سازی و موقعیت طبقه فرودست و سربرآوردن شکاف‌های طبقاتی و اجتماعی را به روشنی نشان داده‌اند. برای مثال محمد مسعود در برخی آثارش به طبقات مختلف شهر توجه کرده و با تمرکز بر نقاط تیره تصویری از تهران که در معرض نوسازی آمرانه بوده به دست داده است.

در «تفریحات شب» (۱۳۱۱)، فاصله طبقاتی و نابرابری در شهر با پرسه‌زنی‌های پرسوناژهای داستان روایت شده است. مسعود در رمانش به خصوص به اعماق جامعه و فرودستان و تحقیرشدگان توجه دارد. در این رمان، با معلم جوانی روبروییم که روایتی از زندگی شبانه خود و دوستانش ارایه می‌کند. آنها با گشت‌وگذار در محله‌های مختلف شهر، به توصیف فاصله طبقاتی و شکل گرفتن طبقه‌ای نوپا می‌پردازند. راوی رمان یک شب در خیابان‌های تهران می‌چرخد و شکاف و تناقض موجود در آن را روایت می‌کند:

«خیابان‌ها خلوت است جز مستان و گدایان تقریبا عابر دیگری وجود ندارد. مستان می‌خندند و گداها گریه می‌کنند. خنده جنون‌آمیز آنها و گریه جگرسوز اینها انعکاسی از حقیقت تلخ اجتماعات بشر است! از پهلوی این صداها می‌گذریم و همین که مقابل کافه قشنگی می‌رسیم وضع عالی و شکوه مخصوص آن ما را جلب کرده بی‌اختیار داخل می‌شویم سالنی مجلل و آراسته است. در اینجا عربده و بدمستی وجود ندارد فقط من و رفیقم مثل نخودی که میان شیربرنج پیدا شود گوشه سالن سبز شده ولی از ریخت و قواره خودمان خجالت می‌کشیم. می‌خواهیم برگردیم باز هم خجالت مانع است…».

راوی و رفیقش بخشی از طبقه متوسط نوظهور این دوران‌اند اما آنها هم در جمع فرادستان شهری آدم‌هایی اضافه به شمار می‌روند. راوی رمان مسعود تصویری روشن از کافه‌ها و رستوران‌های نوظهوری به دست می‌دهد که بی‌اعتنا به فقر سربرآورده‌اند و به عده‌ای خاص اختصاص دارد. تصور او این است که درس‌خوانده و آداب‌دان است و می‌تواند به کافه‌ای که جای خواص است وارد شود اما حضور او در این مکان اضافه بودنش را به رخ می‌کشد:

«تشخصات، تجملات، هیمنه و تزئینات این مجلس روحم را فشار می‌دهد. عدم تجانس و سنخیتی که مابین ما و این جمعیت است فوق تحمل و بردباری ما است. نشئه الکل، لاقیدی، پررویی، سهل‌انگاری و بالاخره پوست‌کلفتی ما نمی‌تواند بر دوییت ما و این‌ها غلبه کرده با آنها مانوسمان کند. عینا مثل چغندری که داخل گلابی شود مورد تنفر و تسمخر همه حتی خودمان هستیم. از بودن خودمان در این محل بیشتر از سایرین، خودمان تعجب می‌کنیم. بوی عطر و دخان مطبوع این فضا از بوی تعفن و دود چپق و سیگار میکده‌های عمومی بیشتر آزارمان می‌دهد!».

رمان مسعود نشان می‌دهد که کافه‌ها و رستوران‌های نوظهور در تهرانی که در روند نوسازی قرار داشته بخشی از عرصه عمومی شهر نبوده‌اند و درواقع بخشی از آنچه در شهر شکل گرفته فضای خصوصی عده‌ای خاص است. راوی داستان درنهایت با واقعیت سف‌وسخت موجود در شهر مواجه می‌شود و می‌گوید:

«ما اشتباه کرده‌ بودیم. خیال می‌کردیم تفاوت شغل، اختلاف سن، تغایر اخلاق، و فرق معلومات و اطلاعات، تولید طبقه مختلف در مردم نموده و ما می‌توانیم در میان جوان‌ها و مردمان تربیت شده که از حیث اطلاعات با ما هم افق بوده و از لجن‌زار توده‌های پست برکنار باشد رفقایی برای خود انتخاب کنیم. حالا می‌فهمیم که کاملا در گمان خود خطا کرده‌ایم. ما باید رفقای خود را در میان همان توده سوم که اکثر آنها جاهل و دور از تربیت‌اند جست‌وجو نماییم زیرا مافوق شغل، سن، اخلاق، معلومات، اطللاعات چیز دیگری است که طبقات مردم، به طفیل آن تشکیل می‌شود و آن ثروت است!».