فریاد علیه بیداد در “پرده‌داران آئینه‌افروز” ساعدی

پرده‌داران تحقیر حاکمیتی‌ست بربرمنش و مرتجع که تمدن و دنیای مدرن را نمی‌شناسد، صلح را برنمی‌تابد و قدرت را به زور صاحب است. پرده‌داران مقابله با نظامی‌ست که هستی خویش را در نیستی مخالفان می‌جوید

موضوع “پرده‌داران آئینه‌افروز” اثر غلامحسین ساعدی (۱۳۶۴−۱۳۱۴)، گویی به امروز ایران نظر دارد. ساعدی در این اثر به موقعیت انسان‌هایی‌ نظر دارد که در بند حکومتی خودکامه گرفتار آمده‌اند. اسد سیف، منتقد ادبی، این اثر را بررسی کرده است.

برگرفته از : سايت دويچه وله

فریاد علیه بیداد در “پرده‌داران آئینه‌افروز” ساعدی

اسد سيف

مایشنامه “پرده‌داران آئینه‌افروز” به احتمال آخرین اثر غلامحسین ساعدی‌ است. موضوع این اثر از نظر رفتاری انگار به امروز ایران نظر دارد. این اثر نیز به‌سان دیگر آثار ساعدی در تبعید، نگاه به موقعیت انسان‌هایی‌ست که در حکومت نوبنیاد، به بند گرفتار آمده‌اند. ساعدی می‌کوشد آئینه‌ای در برابر انسان بگذارد تا او خود را در آن بازیابد.

پرده‌دار کیست و آئینه‌افروزی به چه معناست؟

پرده‌داری و یا پرده‌خوانی نمایشی‌ست باستانی که پیشینه آن در ایران به پیش از آمدن اسلام به ایران می‌رسد. می‌توان آن را با “قوّالی” خویشاوند دانست. نقّالی و شاهنامه‌خوانی نیز از همین خانواده است. بعدها و به ویژه در زمان صفویان شکل مذهبی آن رونق گرفت. در این نوع از نمایش، شمایل‌هایی بر یک پرده نقش می‌زدند و پرده‌دار با اشاره به آن‌ها داستانی را روایت می‌کرد (بهرام بیضایی؛ نمایش در ایران).

“آئینه‌افروز” کسی‌ست که “آئینه روشن می‌کند”، صقّال است (فرهنگ دهخدا). سال‌ها پیش، زمانی که فلز را صیقل می‌دادند تا آئینه باشد، آنگاه که فلز زنگار می‌بست، آئینه‌افروز آن را صیقل و یا جلا می‌داد تا دگربار تصویرها را روشن بنمایاند.

“پرده‌داران آئینه‌افروز” نمایشنامه‌ای است کمدی و ضد جنگ که در هفت پرده تنظیم شده است. ساعدی در این اثر از پرده‌داری برای روایت استفاده کرده است. نمایشنامه در سال ۱۳۶۴ چند ماه پیش از مرگ ساعدی برای اجرا آماده شده بود. احتمالاً در همین سال نیز نوشته شده است. پرده‌های عظیمی نیز توسط بهرام عمواوغلی به طول شصت متر طراحی شده بودند که با مرگ ساعدی، اجرای آن متوقف شد.

در نخستین پرده، چند پرده‌دار در کنار هم نشسته‌اند. پرده‌دار اول می‌کوشد نخست از شغل خویش بگوید، که “امروز پرده‌افکن است؛ عریان می‌کند، پوست می‌شکافد، رگ و پی و زخم روح و دل را نشان می‌دهد. پرده‌داران امروز آئینه‌افروزند. و امروز ما آئینه را در گوشه‌ای جا داده‌ایم که عکس درشت مصائب را نشانِ شما بدهد”.

و جنگ یکی از این مصیبت‌هاست. ساز و ابزار جنگی نیز از جمله گرانبهاترین کالاهاست در دنیا: «یکی می‌سازد و می‌فروشد و سود می‌برد و دیگری می‌خرد و به کُشت‌وکُشتار می‌پردازد و این چنین پا در رکاب قدرت مستقر می‌سازد. اگر مرده‌ای در کار نباشد که نعش‌کش و مرده‌شور و گورکن و نوحه‌خوان و روضه‌خوان از نان‌خوردن می‌افتند». و در این میان «وای به روزی که مرده‌شور و گورکن و روضه‌خوان به مسند قدرت برسند و در صدر بنشینند.»

روی جلد “پرده‌داران آئینه‌افروز” از غلامحسین ساعدی که به همراه “اتللو در سرزمین عجایب” در یک کتاب منتشر شده است

و چنین است که رهبر مستضعفان جهان که بر مسند قدرت رسیده، اعلام می‌دارد: «دنباله‌روی از پیامبر فقط نماز و روزه نیست، مسجد نیست، اصل دنباله‌روی جنگ است». با همین شعار است که در کوره جنگ دمیده می‌شود تا جهان اسلام گسترش یابد و عالمگیر شود. کربلا و قدس را تصرف کرده، آنقدر بکشند و کشته شوند که قبرستان‌ها آباد و شهرها قبرستان شوند. در این راه است که مؤسسه “مجمع اداره حرمین” بنیان می‌گیرد تا قوتی باشد بر دل‌ها و شوق پیروزی را در مسلمانان برانگیزاند. در سراسر کشور مبلغان اسلام بر طبل جنگ می‌کوبند و بر شیپور شهادت در راه خدا می‌دمند. مردم برای خشنودی خدا راه ارتجاع را پیش می‌گیرند، از پوسته مدنیت خارج می‌شوند تا در سراشیب سقوط بربر گردند: «کشور بربرها را از این جهت ایران گفته‌اند که باید ویران شود». در واقع ایران همان ویران است که جای الف و واو در آن عوض شده است.

پرده‌دار دوم از سلاح‌های جنگی می‌گوید که چه آسان می‌توان با آن‌ها آدم کشت؛ نه یک به یک، بل‌که هزاران نفر با هم و به یک شلیک. او از سال‌ها پیش می‌گوید؛ سال‌هایی که پرده‌داری رواج داشت و پرده‌دارها روایتگر داستان‌ها بودند؛ از شاهنامه‌خوانی می‌گوید و سهراب‌کشی: «کشته شدن پسر به دست پدر، جوان به دست پیر، فکر جوان به دست فکر پیر… وقتی فکر پیر سوار گرده‌ی جوان شود، به ناچار نسل نو باید پای دیوار اعدام آبکش شود و یا به جبهه جنگ برود». و حالا زمان، زمان جوان‌کشی‌ست. حادثه اگرچه خود پرده‌ای تازه می‌باشد در تماشاخانه جمهوری اسلامی، ولی بسیار تلخ است؛ به تلخی همان سهراب‌کشی.

آن‌جا که جنگ اصل باشد و افتخار، صلح ننگ می‌شود. “رهبر بزرگوار” و مریدانِ مبلغِ او بر طبل جنگ می‌کوبند، زیرا “خدا آدم را از برای جنگ آفرید”. او در بهشت هم که بود، با خود سر جنگ داشت. از جنت که رانده شد، اولین مصیبت او شکسته شدن دنده‌اش بود که زن از آن بیرون آمد. بچه‌دار هم که شد، در جنگ دو پسر با هم، یکی از برادران کشته می‌شود. آری «در ابتدا جنگ بود و جنگ نزد خدا بود و خدا جنگ بود.»

“بربران” حاکم بر کشور می‌خواهند با شمشیر بر خون پیروز شوند، «یعنی شمشیر باید آنقدر خون بریزد و آغشته به خون گردد که دیگر دیده نشود». جوی خون اما قربانی می‌طلبد و قربانیان جوان به دام مبلغان جنگ و خونریزی گرفتار می‌آیند و برای رقص مرگ به جبهه‌ها اعزام می‌گردند. یکی از پرده‌داران کشف می‌کند که رقص در رابطه با جنگ آفریده شده است، زیرا حریف‌ها در برابر هم مجبور بوده‌اند تند و سریع جاخالی بدهند و این رفتار آغازی می‌شود برای رقصیدن. سربازان در جبهه‌های جنگ به آهنگ گلوله‌ها و خمپاره‌ها به رقص درمی‌آیند؛ رقصی که به مرگ می‌انجامد؛ رقص مرگ.

در جبهه‌ها اما امام زمان نیز حضور دارد تا در قداست خویش، پشتیبانی خود را از جنگاوران لشگر اسلام به نمایش بگذارد. امام زمان ولی انگار خود را تکثیر می‌کند تا در تمامی جبهه‌ها حضور داشته باشد. امام زمان اگرچه میرا نیست و عمر جاودان دارد، ولی گاه اسیر می‌گردد و یا به خون خویش درمی‌غلتد. و در این میان آشکار می‌گردد که ستاد تبلیغات جنگ از دانشجویان هنرهای دراماتیک، امام زمان می‌سازد و برای این کار “بخش دراماتیک سپاه” را بنیان می‌گذارد تا رزمندگان در جبهه‌های جنگ با خیالی آسوده و شوری حسینی “شربت شهادت” بنوشند.

پرده‌داران نمایش در نمایش می‌آفرینند، تماشاچیان را به خانه‌ای در شمال کشور می‌کشانند؛ به سالی که جنگ سراسر شهرها را تحت تأثیر و کنترل خویش دارد. در یکی از همین شهرها پدری حاجی‌بازاری از پسرش که نوجوانی بیش نیست، می‌خواهد تا برای حفظ و دفاع از اسلام به جبهه برود. پسر اما زندگی را می‌جوید و نمی‌خواهد کشته شود. او در راه گریز از خانه به دست پاسدارانی گرفتار می‌گردد که روحانی محل به خواهش پدر به همین منظور اعزام داشته بود. پدر به فکر آینده خویش است؛ دکانش را پُررونق آرزومند است و این ممکن نیست مگر در تبانی با آخوندها و حمایت آنان. پسر که به جبهه اعزام شود، حمایت آخوند محل نیز میسر می‌گردد.

غلامحسین ساعدی در “پرده‌داران آئینه‌افروز” از یک درام تاریخی نمایشی کمدی خلق کرده است

پسر بازداشت و به جبهه اعزام می‌شود و به سان هزاران جوان گوشت دم توپ می‌گردد. مادر که پسر را داماد آرزو داشت، حال به عزایش نشسته است. جنازه‌ها اما خود داستانی دارند. ده‌ها هزار خانواده دریافت جنازه شهید خویش را انتظار دارند. بسیاری از جنازه‌ها ولی در جبهه‌ها تکه‌تکه شده‌اند. عمّال حکومت در هر جعبه‌ای چند تکه از بدنی را قرار می‌دهند که در سنگرها یافته‌اند. دست و پا و جمجمه‌های له‌شده اما نشان از هویتی مشخص ندارند، بی‌شناسنامه‌اند. پس می‌توان هویتی برای هر صندوق صادر کرد. شهید را غسل واجب نیست و خانواده مجاز به گشودن صندوق‌های جنازه نمی‌باشند. آنان به ناچار می‌پذیرند که این صندوق همانا جنازه عزیز به جبهه رفته‌شان است که چنین بازگشته است.

ساعدی از یک درام تاریخی نمایشی کمدی خلق کرده است. می‌توان بر این رفتار خندید، بی‌آن‌که عمق فاجعه را نادیده گرفت. در چنین نابه‌سامانی‌ست که حاکمیت می‌کوشد تمامی ناپدیدشدگان را با بخشیدن چند استخوان به خانواده آنان شهید گرداند و این‌جاست که دیده می‌شود چه بس شهید‌شدگانی که با خاتمه جنگ، از اسارات بازگشتند.

در آخرین پرده، صدای رادیو را می‌شنویم که خبر از “پیروزی ارتش اسلام در جنگ حق علیه باطل” می‌دهد. صدای گلوله و خمپاره به گوش می‌رسد. پرده‌دار از کشتار در شهرها گزارش می‌دهد، از خراب شدن شهرها می‌گوید و جنازه‌هایی که بر روی هم تلنبار شده‌اند. رو به تماشاگران، از آنان می‌پرسد: «این مردم بدبخت چه گناهی کرده‌اند… برای این مصیبت چاره‌ای نیست؟ همین‌طور باید ادامه پیدا کند؟…». می‌گوید و می‌گوید و می‌گوید. تاب و تحمل از دست می‌دهد. فریاد برمی‌آورد: «دیگر بس است». همصدا و همراه می‌طلبد: «تمام کنید جنگ را… جنگ بس است، صلح، صلح، صلح». بازیگران همصدا با او هم‌آواز می‌شوند و صلح را تکرار می‌کنند. نمایش پایان می‌یابد.

اگر به جای “جنگ” در این اثر دیگر مشکلات روز مردم ایران را بگذاریم، درد و رنجی مشابه را در آن بازخواهیم یافت که در این سال‌ها هم‌چنان تکرار شده و می‌شود.

پرده‌داران نمایشنامه‌ای به استحکام دیگر آثار ساعدی نیست. بغضی‌ست در گلو علیه بیداد، جنگ، بربریت، خشونت و ارتجاع. پرده‌داران نگاهی‌ست به یک فاجعه بزرگ و بیان آن به زبانی دیگر. پرده‌داران تحقیر حاکمیتی‌ست بربرمنش و مرتجع که تمدن و دنیای مدرن را نمی‌شناسد، صلح را برنمی‌تابد و قدرت را به زور صاحب است. پرده‌داران مقابله با نظامی‌ست که هستی خویش را در نیستی مخالفان می‌جوید. پرده‌داران نمایشنامه‌ای‌ست که در تبعید، به تعجیل نوشته شده است. دیالوگ‌ها صیقل نخورده‌اند و در آرامش به تعمق تحریر نگشته‌اند. پرده‌داران از نخستین آثار ادبیات تبعید ایران است پس از استقرار جمهوری اسلامی بر این کشور. پرده‌داران آئینه‌ای‌ست که می‌توان سیمای عریان این حکومت را در آن بازیافت؛ آشکار و بی‌حجاب؛ انگار در آئینه. پرده‌داران در این نمایشنامه پرده‌دری می‌کنند تا عمق یک فرهنگ را به نمایش بگذارند.

این اثر به همراه “اتللو در سرزمین عجایب” به مناسبت پنجاه و یکمین سال تولد ساعدی در پاریس از سوی “کتاب الفبا” منتشر شد و نسخه دیجیتال آن نیز در سایت “باشگاه کتاب” در فیسبوک موجود است.