دهقانان وایوای و خواب نوشین سلطان

نقبی بر خیز سلطنت طلبان در احیای مونارشی و جلوس دیرهنگام شاهزادە

ارسلان عزيزی :

دهقانان وایوای و خواب نوشین سلطان

۱. ارباب عبدی در رمان اینجە ممد، مظهر ظلم و ستم و جباریت سیستم فئودالی در دامنەهای چوکوروا و رشتەکوەهای توروس و دشتهای پر از خار و مزرعەهای سنگلاخی فلات آناتولی است. عبدی کە حاکم و مالک بلامنازع چند دە و از جملە روستای وایوای، روستایی کە اینجە ممد و مادر پیرش مثل بردە در آن جان می کندند؛ زندگی را بر اینجە ممد و مردم تهیدست آن دیار تیرە و تار کردە بود. یاشار کمال، خالق اینجە ممد، در صفحات پایانی جلد اول رمان خود، از مرگ خفتبار  ارباب عبدی، بدست اینجە ممد می گوید. مرگی کە دهقانان و تهیدستان را شاد می کند و شب‌ و روز، برای اینجە ممد دعا می کنند و درود می فرستند. اینجە ممد در چشم مردم خارستان های چوکوروا و حتا دورترها، تبدیل بە منبع روشنایی و نور می شود. ناجی و رهایی بخش انسان ها و خود او نامیرا و شکست ناپذیر. اما سرور و شادی مردم دیری نمی پاید، زیرا کە جانشین ارباب عبدی، هزار بار پلیدتر و ستمگر تر از او چهرە می نمایاند. دهقانان وایوای و روستاهای دیگر چوکوروا، ستمگری، شقاوت و بهرەکشی ارباب عبدی را از یاد می برند. و کم کم باورشان می شود، کە عبدی پاک و بی آلایش و عادل و بخشندە بود و این، اینجه ممد جانی و بی خرد و احمق بود؛ کە آن مرد پاک سرشت و عادل و درستکار را از آنها گرفتە بود. قبر و مزار ارباب عبدی تبدیل بە زیارتگاە می شود! خاکش شفابخش بیماران و رنجوران و درماندگان می شود و اینجە ممد چنان از چشم مردم می افتد و نفرین می شود؛ کە حتا نزدیکترین یاران او، دیگر حاضر بە پذیرش او نمی شوند.

ارسلان عزيزی

۲. بیش از چهل و سە سال پیش، مردم ایران بعد از چند دهە، مبارزە و جانفشانی،  توانستند نظام دیکتاتوری پهلوی را بە زیر  بکشند. مردم معتقد بودند، کە با وجود منابع بهینە و سرشار، شایستەی زندگی بهتری هستند. آنها معتقد بودند، دستگاە جهنمی ساواک، صدای هر معترضی را در نطفە خفە کردە است. هرگونە انتقاد کردن از سیستم و شخص شاە، بهایی گران برای منتقد ببار می آورد. بیش از ٧٠ درصد زنان و بالغ بر ۶٠ درصد مردان بالای ١۵ سال فاقد سواد خواندن و نوشتن بودند. بیشتر روستاهای ایران فاقد برق، جادە، آب آشامیدنی سالم، مدرسە و بهداشت و درمان بود. با وجود فروش روزانەی شش میلیون بشکە نفت، اکثریت جمعیت ۳۵ میلونی ایران، در فقر زندگی می کردند.  محمد رضا شاە، خودکامە و مغرور، سوار بر گردە مردم شدە بود. همەی نخبگان منتقد،  یا بە بند کشیدە شدە بودند و یا ناچار بە جلای وطن. منابع و ثروت جامعە، یا صرف بلندپروازیهای جاەطلبانە نظامی و یا مصرف جشن ها و مراسم تجلیل از گذشتەی نظام های منقرض و فرسودەی پادشاهان شدە بود. تلاش مردم ایران برای تغییر یا بە کودتا منتهی شد و یا بە تلاقی گوشت و استخوان و شلاق و سرب داغ! انقلاب مردم پیروز شد. انقلابی کە حتا شاە، اگر چە دیر، اقرار بە شنیدن صدای آن کرد. اما شگفتا کە انقلاب مردم، بە نتیجە بسیار زیانبار و ویرانگری منتهی شد. و اکنون بیش از چهل سال از آن روزهای شورانگیر پرهیاهو، از آرزوهای مردم برای بهبود سطح زندگی و رفاە بیشتر، تنها باتلاق و لجن زاری باقی ماندە است، کە بوی تعفن آن، هزار بار مشمئز کنندەتر و آزاردهندەتر، از نظام پادشاهی و حاکمیت خودکامەی پهلوی هاست. حاکمیت اسلامی کە برآمد و نتیجە نامیمون خواستەها و آمال تهیدستان و اقشار میانی ایرانیان بود، چنان مصیبتی ببار آوردە است، کە برخی از مردم، همانند دهقانان وایوای و روستائیان دامنەها چوکوروا؛ نادم و پشیمان ارباب عبدی و دودمان او شدەاند.آنان، انقلابیون و مردم ناراضی از استبداد پهلوی را نفرین می کنند و در ذهن خود از سیستم بستە و دیکتاتوری گذشتە و شاە خودکامە و مغرور، چیزی سوای حقیقت وجودی آن، نظامی ایدەآل، باز و تجددگرا و از شاە، فردی عادل و آزاداندیش و منصف ساختەاند و آرزوی بازگشت بە گذشتەی بە ظاهر طلایی را در دل می پرورانند!

٣. بە گمان بسیاری جامعەی ایران، یکبار دیگر وارد بزنگاە تاریخی و مرحلەی حساس و بغرنج گذار شدە است. توهم اکثریت مردم ایران بە حاکمیت و سیستم فرسودەی جمهوری اسلامی فرو ریختە است. نظام ولایی جمهوری اسلامی در کلیت خود با بحران های فزایندە و روزافزون روبرو شدە است. در نتیجەی انباشت انبوە بحران های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و محیط زیستی؛ شکاف های عمیقی میان حاکمان و تودەهای مردم پدید آمدە است؛ کە عملن ادامە زندگی را برای اکثریت مردم غیر قابل تحمل کردە است. هر اندازە زمان بە پیش می رود، تواتر و دامنەی نارضایتی ها و اعتراضات مردم هم، بیشتر و بیشتر می شود. اکنون دیگر نارضایتی ها از اشکال خودجوش وخودبخودی، بە شکل سازمان یافتە و نهادمندتر درآمدە است. کارگران، معلمان، بازنشستگان، مالباختگان، جنبش برابری طلبانە و قدرتمند زنان، روز بروز قدرتمندتر از گذشتە بە پیش می رود. جنبش های حق طلبانەی اقلیت های اتنیکی، در تقابل با نظام مندرس و فرسودە ولایت فقیە، همگام و هم راستا با جنبش سراسری متشکل و سازمانیافتەتر از پیش عمل می کنند.

بحران اتمی و تحریم های شکنندە و شکاف های درونی و بی تدبیری حاکمیت در برابر سرویس های جاسوسی کشورهای خارجی و از جملە اسرائیل، اقتدار و ابهت  سردمداران رژیم را از چشم مردم و بسیاری از هواداران حکومت انداختە است.  ایرانیان و همەی اقلیت های ملی و قومی در مجموع، از کلیت حاکمیت جمهوری اسلامی گذر کردەاند. با هر اعتراض و دادخواهی، مردم مستقیمن، بانیان و مصببان اصلی بحران های گذشتە و کنونی را، یعنی رهبران تراز اول رژیم و شخص اول آن، آیت اللە خامنەای را نشانە می گیرند.

۴. مهمترین و مرکزی ترین پرسشی کە جامعە در برابر خود می بیند، آیندە ایران و شکل و نوع سیستم جایگزین جمهوری اسلامی است. بە نظر می رسد، کە دیگر امید چندانی، بە راە اصلاح رژیم در میان اصلاح طلبان و طرفداران آنان هم باقی نماندە است. پروندە اصلاح رژیم و طیف محدود هواداران آنان، از مدت ها پیش بە بایگانی سپردە شدە است. در واقع گذار از جمهوری اسلامی، تنها با سرنگونی و بزیر کشیدن سیستم کنونی ممکن شدە است. اگر بپذیریم، کە سازوکاری در حال شکل گیری است، کە حاکمیت توان آن را نداشتە باشد، مثل گذشتە بە حاکمیت خود ادمە دهد و از طرف دیگر می بینیم کە ظرفیت تحمل مردم هم بە حد بسیار نازلی کاهش یافتە است. بگونەای کە انباشت نارضایتی و نفرت از سردمداران حکومت، هر آن ممکن است، بە آتشفشانی بدل شود کە کنترل آن از دست نیروهای سرکوبگر خارج شدە و بە بیرون فوران کند. از قرائن چنین برمی آید؛ کە این حجم از وحدت و همدلی مردم در بروز نارضایتی ها، در چنین بازە کوتاهی، در حیات چهل و چند سالەی جمهوری اسلامی، سابقە نداشتە است. اگر مردم بتوانند، جمهوری اسلامی را بزیر بکشند،  چە اتفاقی ممکن است رخ دهد؟ آیا ایرانیان راهی بجز بازگشت بە قهقرا و پذیرش دوگانەی شیخ یا شاە و در این دورە، بە صف شدن در پشت شاهزادە، پیش رو ندارند؟ چە سناریویی در فردای بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی محتمل و ممکن بنظر می رسد؟ این روزها صدای طرفداران برون مرزی سلطنت، با اعتماد بەنفس بیشتر و منسجم تر از همەی صداهای دیگر بگوش می رسد. پیام اخیر شاهزادە در هیئت لیدر و رهبر مردم و بە صف شدن طیف نسبتا وسیعی از مشاوران کراواتی، بە جای یقە سفیدهای سابق، در تسریع زمان جلوس دیر هنگام شاهزادە، همراە  با پیوستن بخشی از اصلاح طلبان بە اردوی سلطنت طلبان و همدلی و هم صدایی افراد منفرد نادمی کە سابقەی فعالیت در جبهەی چپ داشتەاند، همگی حکایت از خواب سلطان برای احیای سیستم مونارشی و بازگشت بە گذشتە و انتقال مجدد قدرت از بیت رهبری، بە کاخ پادشاهی دارد. از اواسط دهەی نود بە بعد،  شعار رضا شاە روحت شاد، بخشا در تظاهرات و اعتراضات خودجوش و سازمان نایافتە بگوش می رسد. اما تکرار این شعار یا شعارهای پرو سلطنت طلبی را هرگز در اعتراضات کارگری، تجمع فرهنگیان، جنبش های مستقل زنان و خیزش های خودجوش و یا سازمان یافتەی اقلیت های ملی نداشتەایم. اما همین مقدار همدلی، این توهم را دامن زدە است کە اکثریت جامعەی ایران، خواستار بازگشت سیستم پادشاهی هستند. البتە بی عملی، پراکندگی و سکوت احزاب و جریانات چپ، جمهوری خواە و دمکرات از یک طرف و قدرت رسانەهای زنجیرەای پرو سلطنت تا اندازەای میدان را برای عرض اندام کردن این جریان مهیا کردە است. آنچە روشن و مبرهن است، سکوت در برابر زیادە خواهی و رهبر تراشی جریان ارتجاعی راست، فائق نیامدن بر تشتت و پراکندگی، در جبهەی نیروهای دمکرات و ترقی خواە، می تواند هرچە بیشتر میدان را برای پوپولیست های ارتجاعی، در قلب واقعیت های گذشتە و حقنەی سم در معدەی جامعە و فریب افکار عمومی مهیا تر سازد.

برگرفته از سايت : اخبار روز