حال و روز دریاچه زریبار و معیشتِ متکی به آب

زمانه : فریبا دانشمهر

شاید ۱۰ سالِ پیش کمتر کسی می‌توانست باور کند که روزی ناقوسِ مرگِ زریبار به صدا در آید و هشدار پشتِ هشدار از خطرِ خشک این دریاچه آب شیرین بگویند.

دیگر خبری از آن نسیمِ خُنَکَش نیست. هر ساله سطح بیشتری از آن به ریگزار و بیابان تبدیل می‌شود. در بعد از ظهرهای گرمِ تابستان، این زریبار بود که نسیمی ملایم را از غرب به سمتِ شهرِ مریوان هدایت می‌کرد و دمای هوا را تعادل می‌بخشید. هر چه بیشتر از شرقی‌ترین نقطه شهر به سمتِ غرب نزدیک می‌شدی، طراوت و خُنکای آن بیشتر احساس می‌شد.

زمانِ زیادی از آن روزها نگذشته و مردمِ شهر هنوز آن را به یاد دارند. اما این روزها ـ جز در اوایل بهار ـ دیگر خبری از آن همه طراوت، زیبایی و نسیم نیست. به جای آن ترکیبی از گرما و هوای شرجی، بوی آبِ در حال گندیدن و ماهی، نیزارهای در حالِ پیشروی و بوی زباله نشسته است. ترکیبی نامتناسب و آزاردهنده است. اما این واقعیتِ این روزهای بزرگترین دریاچه آبِ شیرین کشور است.

اما چه شد که زریبار به این روز افتاد؟ شاید ۱۰ سالِ پیش کمتر کسی می‌توانست باور کند که روزی ناقوسِ مرگِ زریبار به صدا در آید و هشدار پشتِ هشدار از خطرِ خشک شدنِ یکباره آن بگویند. اما امروز آن خبرِ تلخ و ناخوش فرا رسیده. بخش‌های بزرگی از دریاچه به بیابان تبدیل شده، چندین چشمه فعالِ زیرزمینی آن خشک شده‌اند و سطحِ آبِ آن بیش از اندازه پایین آمده است.

چاه‌های عمیق؛ بلای جانِ چشمه‌های جوشان

یکی از مهم‌ترین عامل‌هایی که در عمل، نَفَس‌های زریبار را به شمارش انداخته، چاه‌های عمیقی است که در اطرافِ آن حفر کرده‌اند تا از آب آنها برای مصرفِ شهری استفاده می‌شود. تنها در دشتِ «بیلو» در اطراف دریاچه، ۱۲ چاهِ عمیقِ آب شیرین حفر شده است که موتورهایش به صورتِ مداوم باید کار کنند تا آبِ مصرفی شهر را تأمین کنند.

در مجموعه دشتِ روستای «کولان» هم در سمتِ شمالِ دریاچه ۸ چاه عمیقِ دائمی وجود دارد. چاه‌ها را به صورتِ جفتی کنده‌اند. یعنی در هر محل، دو چاه در کنار هم وجود دارد که هرکدام از آن‌‌ها در طول شبانه‌روز به مدت ۱۲ ساعت کار می‌کند.

کمی آن طرف‌تر در دشتهای روستای «به‌رده‌ره‌شه» هم ۸ چاهِ عمیقِ دیگر به صورت مداوم کار می‌کنند.

در دشتهای روستای «نی» هم چندین مجموعه از همین نوع چاه‌های عمیق وجود دارند که مداوم از آن‌ها برای تأمین آب مصرفی شهر مریوان استفاده می‌شود. مجموعه چاه‌های «نی» از جمله موردهایی بودند که در این میان نزاع‌هایی را هم میانِ مردمِ روستا و مسئولانِ شهری مریوان به وجود آوردند. مردمِ روستا اعتراض کردند و برداشتِ از آبِ چاه‌های عمیق را حقِ خودشان می‌دانستند. در مقابل، مسئولان برای خاتمه دادن به اعتراض، هیچ‌کدام از چاه‌های موجود را به آن‌ها واگذار نکردند و در کنار آن‌ها یک چاهِ عمیقِ دیگر برای استفاده مردم روستای «نی» حفر کردند.

عمقِ چاه‌های آبِ مصرفی اطرافِ دریاچه اغلب بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ متر است. این چاه‌ها که به صورت ۲۴ ساعته باید آب را به منبع‌های آبِ مصرفی پمپاژ کنند، در مقابلِ سایرِ بهره‌برداری‌ها حجمِ بیشتری را به خود اختصاص داده‌اند. در جریانِ خُشک‌سالی سالِ آبی گذشته، چندین چاه آبِ عمیقِ دیگر هم خُشک شده‌اند که خبر از بروزِ یک فاجعه زیست‌محیطی دارد.

این که در عمقِ ۱۰۰ متری و در نزدیکی یک دریاچه آبی وجود نداشته باشد، خبری بسیار هشداردهنده است. کشاورزانِ منطقه می‌گویند فضای فعلی اغلبِ این چاه‌ها تا اوایلِ دهه ۸۰ خورشیدی هم زیرِ کشتِ برنج بوده است. منابعِ آبی اطرافِ دریاچه به حدی فراوان بوده که آن‌ها می‌توانستند در آنجا برنج کشت کنند. اما با پس رفتنِ آبِ دریاچه و پایین رفتنِ سطحِ آبِ زیرزمینی، اکنون فضای باقی‌مانده از کشتِ برنج در سال‌های نه‌چندان‌دور، به کشتِ تنباکو و یونجه درآمده است. دشت‌های روستای «کانی‌میران» از جمله همین دشتهایی بوده که در آن برنج کشت می‌کرده‌اند و اکنون به زمین‌هایی خُشک تبدیل شده که کشاورزی در آن مستلزمِ برداشتی بیشتر از آبهای زیرزمینی برای آبیاری است. همچنین زمین‌های ویلاهای تازه‌ساختِ روستای «به‌رده‌ره‌شه» هم از جمله زمین‌هایی بوده که پیشتر در تملکِ کشاورزان بوده و گیاه و علف‌های خودروی آن را برای دامهایشان برداشت می‌کردند.

کشاورزی و چاه‌های نیمه‌عمیق

علاوه بر چاه‌های عمیق، زیستِ روستایی متکی به کشاورزی اطرافِ دریاچه هم سال‌ها است که در کنارِ خشک‌سالی و کمبودِ بارش‌ها در حالِ تشدیدِ بحرانِ زیست‌محیطی زریبار و اکوسیستمِ آن است. این عامل اکنون که زنگِ خطرها بیشتر به صدا درآمده پررنگ‌تر می‌نماید. پیش از این تصور بر این بود که بهره‌برداری بی‌برنامه از منابع آبی اطرافِ دریاچه حقِ بدیهی مردمانِ روستاهای اطراف است. اما موضوع این است که اکنون بهره‌برداری بی‌رویه و بدون حساب و کتابِ کشاورزان از منابع آبی در دسترشان، علاوه بر ضربه زدن به دریاچه زریبار، معیشت و زندگی خودِ آن‌ها را هم با چالش روبه‌رو کرده است.

مردمِ روستاهای نی، ده‌رتفی، کانی‌سانان، کولان و به‌رده‌ره‌شه سال‌ها است با حفرِ چاه‌های عمیق، از سفره آبی زیرزمینی اطرافِ دریاچه بهره‌برداری می‌کنند. در سال‌های پربارشِ دهه‌های گذشته، این بهره‌برداری مسئله‌ای جدی تلقی نمی‌شد. چرا که آثارِ آن سال‌ها بعد و در کنارِ کاهش بارش‌ها، شدت گرفتنِ ساخت و سازها و دیگر مداخلاتِ انسانی در اطرافِ دریاچه، در درازمدت آشکار شد. کِشت‌های آن‌ها هم معمولا محصولاتی است که به آبیاری فراوان نیاز دارد. از جمله دشت‌های ضلعِ شمالی دریاچه در روستای کولان، که هر ساله زیرِ کشتِ سبزی می‌رود و به طور متوسط هر سه روز یک بار نیازمندِ آبیاری با روشِ پر مصرفِ غرقابی کردن است.

ظهورِ بحران

چند سالی است که بحرانِ اکوسیستمِ زریبار، دامنِ کشاورزان و بهره‌بردارانِ سنتی آن را هم گرفته است. قبلا سطحِ زیرِ کشتِ آن‌ها در فاصله‌ای به نسبت دورتر از خودِ دریاچه بود. به این دلیل که سطحِ آبهای زیرزمینی اطرافِ دریاچه تا کیلومترها دورتر از آن هم قابل بهره‌برداری بود و در دسترس کشاورزان قرار داشت. اما کم‌آبی‌های سال‌های گذشته، بیشترِ چاه‌هایی را که در دامنه کوه‌های اطراف دریاچه حفر شده بودند، خشک کرده است. دیگر آبی برای استفاده و کِشاورزی وجود ندارد.

در نتیجه عقب‌نشینی آبی، کشاورزان هرچه بیشتر به سمتِ دریاچه در حالِ پیشروی هستند. معیشتشان وابسته به همین چاه‌ها و آبشان است و تا چاره‌ای بدیل نباشد، نمی‌توانند از آن دست بکشند. سطحِ چاه‌هایی که به صورت قانونی و غیرقانونی برای کاربری کشاورزان در اطراف دریاچه حفر شده معمولا بیشتر از ۲۰ متر نیست و در مقابلِ چاه‌های اصلی و عمیقِ اطرافِ دریاچه، درصدِ کمتری از آبِ آن را می‌مکند. چاه ‌اما هر چه بیشتر، سطحِ آبِ قابل‌برداشت دریاچه عقب می‌رود، کشاورزان هم زمین‌های دورتر را رها می‌کنند و زمین‌هایی را کِشت می‌کنند که در نزدیکی دریاچه است. در اطرافِ دریاچه با کندنِ چاه‌های جدید به آبِ بیشتری دسترسی پیدا می‌کنند.

بر این قرار اکنون کار و زندگی آن‌ها تقریبا چسپیده به زریبار است و به طور مستقیم در حالِ تخلیه آن هستند. برخی کشاورزانِ ضلعِ جنوبی دریاچه با خشک شدنِ هر چه بیشتر آن، زمین‌های بیشتری از مساحتش را به تملک خود در می‌آورند و آن را زیر کشت می‌برند که به نوبه خود ضربه مهلک‌تری بر پیکره نیمه‌جانش خواهد بود. همچنین آتش زدنِ نیزارهای اطرافِ دریاچه هم بخشی از همین اقدامات تخریبگرانه برای پیوست کردنِ هرچه بیشتر مساحتِ دریاچه به سطحِ زیر کشت است.

بهره‌برداری‌های غیراصولی و تخریب‌ها در حالی است که طبق برآوردِ کارشناسان محیط زیست، گاهی هزاران سال طول می‌کشد تا یک سفره زیرزمینی به طور طبیعی ایجاد شود. طبقِ تخمینِ انجمن‌های زیست‌محیطی فعال در کشور، طی ۳۰ سال گذشته بیشتر از ۸۰ درصد سفره‌های آبِ زیرزمینی به دلیلِ برداشت‌های بی‌رویه از چاه‌های عمیقِ آب، نابود شده است.

طبقِ آخرین آمارهای رسمی مربوط به سال ۱۴۰۰، در اطرافِ دریاچه زریبار ۵۳۰ حلقه چاه آبِ مجاز وجود دارد. همچنین ۱۸۶ حلقه چاه آب غیرمجاز هم شناسایی شده که تنها ۶۶ مورد از آن‌ها تاکنون مسدود شده‌اند. رویه حفرِ چاه‌های عمیقِ آب به شهر مریوان و اطراف دریاچه زریبار محدود نمی‌شود. در سراسرِ ایران، تعدادِ چاه‌های آب از حدود ۴۰ هزار حلقه در دهه ۶۰، به ۸۴۰ هزار حلقه افزایش یافته که ۵۰درصد از آن‌ها غیرقانونی تعریف شده‌اند.

اما مشاهدات میدانی می‌تواند گواهی باشد بر این موضوع که در همین اطرافِ دریاچه زریبار، تعدادِ چاه‌های «غیرمجاز» بسیار بیشتر از آن‌هایی است که توسطِ سازمان‌های مربوطه شناسایی شده‌اند. تعدادِ باغ‌ها، و قطعه‌های زیر کشت در اطرافِ دریاچه بسیار زیاد است و کنترلِ نحوه بهره‌بردای از منابعِ آبی نیازمندِ نظارتی دائمی است، چیزی که از حوصله و توانِ سازمانهای نحیفِ فعلی محیط زیستی خارج است. همین هم باعث می‌شود تعدادِ چاه‌های آبِ دریاچه هر روز بیشتر شود و همزمان تعرض به خودِ دریاچه هم نزدیکتر شود.

حفرِ چاه‌های آبِ بی‌شمار در اطرافِ زریبار، یکی از مهم‌ترین عامل‌های خُشک شدنِ چشمه‌های جوشانِ دریاچه است. این امر، در کنارِ ساختِ بدون ملاحظه و برنامه بناهای تفریحی و مسکونی در اطرافِ دریاچه، موجب شده که اندک آبِ مانده در زریبار هم آلوده شود.

تصویرهای ماهواره‌ای از خُشکی روزافزونِ دریاچه زریبار خبر می‌دهند

چاره‌جویی‌های سطحی

بحرانِ دریاچه زریبار تاکنون هیچ مقام و سازمانِ رسمی را به فکرِ چاره‌جویی نینداخته. اخیرا با بالا گرفتنِ بحران اما حرف و حدیث‌هایی پراکنده به گوش می‌خورد که عوضِ دلگرمی، هرچه بیشتر فعالان و دوست‌داران محیط زیست را نگران‌تر کرده است. مسئولانِ شهری مریوان برای بالا آوردنِ موقتی سطحِ آبِ دریاچه زریبار، تصمیم گرفته‌اند آبِ رودخانه «چه‌می گه‌وره» (چشمه بزرگ) در شمالِ زریبار را به دریاچه انتقال دهند، راه‌حلی که مشخص است بیشتر نمایشی است و نه تنها هیچ دردی از زریبار دوا نمی‌کند، بلکه می‌تواند موجبِ خلقِ بحران‌های جدیدی در سایر حوزه‌های زیست‌محیطی شود و سایر منابع آبی را هم به خطر بیاندازد.

برای مثال آبِ «چه‌می گه‌وره» از جمله منابعی آبی است که در کنار رودخانه سیروان در شریانِ طبیعی خودش به دشتهای «شاره‌زور» و پینجوین در اقلیم کردستان عراق سرریز می‌شود. اما در صورتی که انحرافی در مسیرِ آن به وجود بیاید و به جای سیرِ طبیعی‌اش به دریاچه زریبار وارد شود، این خطر وجود دارد که دشتهای حاصل‌خیز «شاره‌زور» هرچه بیشتر به ریگزارهایی تبدیل شوند که در مرحله اول کشاورزانِ اطراف آن را دچار تنگنا می‌کند و سپس به منبعِ جدیدی از ریزگردهایی تبدیل می‌شود که از خودِ مریوان واردِ ایران می‌شوند. همچنین در صورتِ انحرافِ مسیرِ «چه‌می گه‌وره» به سمتِ زریبار، باران‌های سیل‌آسا در فصل‌های زمستان و بهار می‌توانند حجمِ بالایی از شن و ماسه‌های رودخانه را به دریاچه زریبار وارد کنند که برداشتنِ خودِ آن‌ها از سطحِ مستلزم لایروبی کردنِ آن است.

چنین اقدامی با اعتراضِ انجمن زیست‌ محیطی «چیا» مریوان همراه بوده و فعالان زیست‌محیطی هشدار داده‌اند که هرگونه تغییر بین‌حوضه‌ای، مخصوصا در مورد آب، خطرناک و در ضدیت با توسعه پایدار است و نیازمندِ بررسی‌های دقیق و طولانی کارشناسانه و تخصصی است. انجمن چیا اعلام کرده که چنین اقدامی شبیه به اقدام‌های مشابهی است که برای دیگر منابع آبی در کشور انجام شد و نتیجه‌اش ناامیدکننده بود. همه تجربه‌های پیشین این‌چنینی با شکست مواجه شده‌اند. نه انتقال آب سرچشمه‌های کارون زاینده‌رود را زنده کرد و نه انتقال آبِ زاب برای احیای دریاچه ارومیه کافی بود.

یکی دیگر از همین دخالتهای حساب‌نشده در اکوسیستمِ زریبار، اقدامی است که سال‌ها پیش از جانب سازمان محیط زیست انجام شدو نتیجه آن اکنون قابل مشاهده است. صیادانِ ماهی در زریبار از تغییرِ تنوع زیستی در دریاچه به واسطه دخالت‌های نسنجیده سازمان محیط زیست می‌گویند. پیش از این صیدِ آن‌ها ماهی‌های بومی دریاچه بودند. یعنی ماهی سیاه، قاشنه و ماهی آینه‌ای. این‌ها انوعی از ماهی بودند که از راهِ رودهایی که به دریاچه مسیر داشتند، وارد می‌شدند. صیادانِ قدیمی ماهی زریبار، آن‌ها را شناسایی و دسته‌بندی کرده بودند. این ماهی‌ها در فصل تابستان در زریبار تولیدمثل می‌کرده‌اند و دوباره به رودخانه‌های اطراف مهاجرت می‌کردند.

اما آن نوع ماهی‌های بومی اکنون بسیار کمیاب و تقریبا نایاب شده‌اند. آن هم به واسطه سدی که در ضلعِ جنوبِ شرقی دریاچه بسته شد. هدفِ اولیه از بستنِ این سد، جلوگیری از هدر رفت و سرریزِ آبِ دریاچه بود. اما کارکرد و نتیجه پیش‌بینی‌نشده آن، بستنِ مانعی بر روی ماهی‌هایی بود که از راهِ رودخانه‌ها به زریبار می‌آمدند. با بسته شدنِ این سد، دیگر این ماهی‌های بومی نتوانستند از سدِ «سد» عبور کنند و وارد دریاچه شوند. در نتیجه تنوعِ زیستی زریبار دچار اختلال شد.

سازمانِ محیط زیست برای جبران چنین خسارتی تصمیم می‌گیرد ماهی‌هایی غیربومی به دریاچه وارد کند. ماهی‌های سفید، آمور، کپورِ لجن‌خوار، اردک‌ماهی و گاراس از جمله ماهی‌هایی بودند که وارد دریاچه شدند. اما این اقدام هم از نظرِ صیادانِ کهنه‌کارِ زریبار، اقدامی نسنجیده و بیهوده بود. به این دلیل که ماهی‌های وارداتی، با اکوسیستمِ جدید سازگاری ندارند. برای مثال، ماهی سفید که یکی از آن‌ها است، تنها در دریای خزر امکانِ تخم‌گذاری و زاد و ولد دارد. اردک‌ماهی یکی دیگر از همین ماهی‌های وارداتی، از آبزیانِ مهاجمی است که در صدرِ زنجیره غذایی قرار دارد و تقریبا هر چیزی را در اطرافش می‌بلعد، از جمله دیگر انواعِ ماهی‌ها، قورباغه‌ها و مارهای آبی. زیستِ این نوع ماهی در عمقِ کمی است و در طولِ سال هم دو بار تولید مثل می‌کند. خوابِ زمستانه ندارد و در فصلی که دیگر گونه‌های آبی به خواب رفته‌اند، به آن‌ها حمله می‌کند و آن‌ها را می‌‌خورد. به همین دلیل هم می‌تواند در درازمدت می‌تواند، زنجیره غذایی و سیستمِ تغذیه و تنوع زیستی در زریبار را به خطر بیاندازد.

ماهی گاراس هم یک نوع ماهی دیربازده محسوب می‌شود. این نوع ماهی پس از هشت سال، تازه می‌تواند وزنی حدود یک کیلو به خود بگیرد، در تعدادِ بالایی تولیدمثل می‌کند و منبعِ اصلی تغذیه آن نامشخص است. به همین دلیل هم صیادان معتقدند که گوشتِ آن بوی بدی می‌دهد و خوراکی نیست. در صورتی هم که گوشتِ آن قابل خوردن باشد، به دلیل کوچک بودن قابلیت صید ندارد.

پیش‌روی روندِ «بیابان‌زایی» در محدوده دریاچه زریبار: تابستان ۱۴۰۱

در جست و جوی چاره واقعی

با توجه به آن‌چه گفته شد، پیش‌شرطِ چاره‌جویی واقعی برای دریاچه زریبار، فراهم آوردنِ زیرساختی جایگزین برای آبِ مصرفی شهری مریوان و آبِ کشاورزی روستاهای اطراف آن است. چنین منبعی هم‌اکنون به صورتِ بالقوه در شرقِ مریوان، یعنی در سدِ گاران وجود دارد. رودخانه‌هایی که به این سد وارد می‌شوند در بیشترِ سال‌های بارانی، ظرفیتِ سد را پر می‌کنند و سرریز می‌شوند.

سد گاران که دارای ۶۲ متر ارتفاع است، قابلیتِ ذخیره‌سازی ۱۱۰ میلیون مترمکعب آب را دارد، یعنی حجمی از آب که چندین برابر کلِ ظرفیت دریاچه زریبار است. در صورتی که امکانِ تصفیه آب این سد وجود داشته باشد و زیرساخت‌های مناسب جهتِ انتقالِ آن به منبع‌های آبی مصرفی شهری ساخته شود، این سد می‌تواند آبِ شهری مریوان را تأمین کند. این راه‌حلی هست که هم آبِ دائمی شهری مریوان را تأمین می‌کند و هم می‌تواند زریبار را از وضعیتِ بحرانی کنونی‌اش نجات دهد، چرا که با تأمینِ آبِ مصرفی مریوان از سدِ گاران، می‌توان بهره‌برداری از چاه‌های عمیقِ اطراف دریاچه را متوقف کرد تا آبِ آن‌ها دوباره به واسطه چشمه‌های خودجوش دریاچه به آن وارد شود.

ظاهرا تنها مانعِ موجود بر سرِ چنین راه‌حلی، هزینه‌ای است که پیشبرد چنین طرحی برای دولت دارد. سازمان‌های مسئول تاکنون حاضر به چنین اقدامی نشده‌اند.

در صورتی که زیرساخت‌های مناسب برای بهره‌برداری مطلوب از سد گاران فراهم شود، این سد حتی می‌تواند جایگزینِ مناسبی برای کشاورزانِ اطرافِ زریبار باشد و ضرورتی برای حفرِ چاه‌های نیمه‌عمیقِ کشاورزی وجود نداشته باشد.

لزوم وساطتِ جامعه مدنی

این راه‌حل و دیگر راه‌حل‌های پایدارِ موجود، هرکدام می‌توانند گزینه‌ای برای نجاتِ جان دریاچه باشند. اما علاوه بر این، لازمه هرگونه چاره‌جویی واقعی برای سرنوشتِ زریبار، ابتدا باور کردن و پذیرشِ وضعیتِ فعلی آن، یعنی وضعیتِ بحرانی است. پس از آن تنها با جلبِ همکاری جامعه محلی، به ویژه حیاتِ روستایی اطرافِ دریاچه می‌توان به در پیش گرفتن اقدامی مؤثر و درازمدت برای جلوگیری از نابودی کامل دریاچه امیدوار بود.

به طبع، جلبِ چنین حمایتی نیازمندِ واسطه‌گری جامعه مدنی و به طور مشخص، سازمان‌ها و انجمن‌های مردم‌نهادِ زیست محیطی است، چرا که بدنه رسمی قدرت، هیچ زبانِ دیگری جز فشار و زور و سرکوب ندارد.

تجربه انجمن‌های زیست‌محیطی در بیشتر شهرهای غربِ کشور، با وجود همه محدودیت‌ها و پرونده‌سازی‌ها و فشارها، در مجموع تجربه‌ای موفق بوده است. آن‌ها ثابت کرده‌اند که می‌توانند با جامعه ارتباط برقرار کنند، اقناع کنند، آموزش دهند، آگاه‌سازی کنند و در صورتِ نیاز، حمایت جلب کنند. مشخص است که اگر امکانات و منابعِ رسمی در اختیار این انجمن‌ها باشد، به مراتب کارایی بیشتری خواهند داشت. هرچند در وضعیت و دورنمای فعلی، فضایی گشوده برای اقدام‌های پیشگیرانه و مسئولانه چنین انجمن‌هایی مشاهده نمی‌شود، اما واقعیت این است که هیچ امید و راه‌حل دیگری وجود ندارد که بدون همیاری جامعه مدنی بتواند مسئله را حل کند. دیر یا زود، جامعه و حاکمیت باید به این نتیجه برسند.