ديدگاه : آرمان ما آزادی ودموکراسی بود نه استقرار «شر»

چپ نه در کنفرانس گوادلوپ نقش داشت، نه مشاور ژنرال هایزر بود، نه در کنار فردوست ساواک را باز سازی کرد. نه در آزادی زود هنگام زندانیانی مانند انواری و عراقی و بادامچیان و لاجوردی در سال۵۶ نقش داشت. چپ با تمام ناملایمات و درد ورنجی که متحمل شده هم‌چنان در سنگر آزادی و عدالت ایستاده است

اما آن‌چه که در این میان شگفتی آور و تاسف بار است دیدگاه ها و نظریات بعضی از یاران دیرین وشخصیت‌های فعال سیاسی است که جریانات چپ را عامل استقرار حکومت دینی و کارنامه خونریز آن می‌دانند و مبارزه علیه استبداد شاه را در صف “شر” تلقی می‌کنند

(برگرفته از سايت : عصرنو)

ديدگاه : آرمان ما آزادی ودموکراسی بود نه استقرار «شر»

یدالله بلدی

روزهای سخت و رنجباری  را مردم میهن تحمل می‌کنند.  فقر، بیکاری، تورم، گرانی ، اعتیاد، سرکوب، عدم امنیت و فروریزی ارزش‌های اخلاقی سراسر میهن ستمدیده ما را فراگرفته است و هرچه بحران‌ها عمیق تر می‌شوند، انزجار و نفرت مردم از حاکمیت افزون‌تر می‌گردد. اعتراضات کارگران و نهادهای صنفی  و دیگر اقشار نیز گسترده تر و پیگیرانه‌تر می‌شود. مردم در این روزهای پر جنب و جوش نسبت به اخبار و رویداها حساسیت و توجه بیشتزی نشان می‌دهند. رویکردها و تحلیل های جریانات و شخصیت های سیاسی را از رسانه ها و دنیای مجازی پی می‌گیرند. دو ماه پیش سخنان آقای رضا پهلوی در یک زمان در سه رسانه فراگیر و پربیننده  پخش گردید که در افکار عمومی  بازتاب گسترده‌ای داشت. این سخنان برای بخشی از مردم امیدوار کننده بود، اما جریانات چپ و ملی گرا این سخنان را مورد نقد قرار دادند، بدیهی‌ است بخشی از هم میهنان هنگامی‌که در مقام مقایسه بین دو نطام  شاهنشاهی و جمهوری اسلامی برمی‌آیند  براساس ظلم و ستم بیحد و حصر  و فقر و فلاکتی که رژیم ولایت فقیه برمردم  روا داشته، بازگشت نطام پیشین را بهترین گزینه می‌دانند. اما جریانات چپ و ملی گرا  برآمدن این فاجعه را پیامد خطاهای نظام پیشین می‌دانند و خواهان حکومت پادشاهی و موروثی نیستند، اما آن‌چه که در این میان شگفتی آور و تاسف بار است  دیدگاه ها و نظریات بعضی از یاران دیرین وشخصیت‌های فعال سیاسی است که جریانات چپ را عامل استقرار حکومت دینی و کارنامه خونریز آن می‌دانند  و مبارزه علیه استبداد شاه را در صف “شر” تلقی می‌کنند و یا  شعار “رضا شاه روحت شاد”  که به‌هیچ وجه فراگیر و همیشگی نبود را نشانگر گرایش مردم به آقای رضاپهلوی می‌دانند و هم‌چنین نیروهای چپ را فاقد شهامت اخلاقی برای پذیرش انتقاداز نقش خود درانقلاب  می‌دانند و برنده جایزه نوبل صلح، انقلاب را نتیجه “کم عقلی” می‌داند. درحالی‌که داریوش همایون وزیر اطلاعات رژیم شاه براین باور بود که انقلاب پیامد انسداد سیاسی و عدم توازن توسعه  اقتصادی و سیاسی بود و عالیخانی وزیر اقتصاد و رئیس دانشگاه، اداره کشور را با دوران قاجار مقایسه می‌کرد. جریانات چپ گرا با این وجود که ضربات سنگینی را تحمل کرده بوند، اما در انقلاب نقش فعالی داشتند اما این نقش به‌علت نداشتن یک پایگاه نیرومند در میان مردم تعیین کننده نبود، نیروی چپ از هرگونه ابزار و پایگاهی برای تبلیغ در میان توده های مردم محروم بود و فقط با فداکردن جان و تحمل زندان و شکنجه می‌توانست پیام دادخواهی خود را به مردم برساند.

انقلاب یک امر ارادی نیست و به تصمیم انسان‌ها بستگی ندارد. انقلاب عوامل و پیش زمینه‌ها و شرایطی دارد که بزرگ‌ترین و تعیین کننده‌ترین عامل انقلاب عملکرد و کارنامه رژیمی است که بر جامعه حکم می‌راند . در انقلاب ایران نیز مانند تمام تخولات و انقلابات  دیگر عوامل بسیاری با تاثیرات کم و بیش نقش داشتند  که منجر به تسلط قشر ارتجاعی ملایان گردید.

برخی از عوامل تاثیر گذار در انقلاب سال ۵۷ عبارتند از:
۱. حاکمیت فردی : پس از کودتای۲۸ مرداد شاه به‌تدریج خودکامگی خود را تثبیت کرد و تمام تصمیم‌های کلان را در امور داخلی و خارجی  به تنهائی می‌گرفت و تاب شنیدن هیچ‌گونه انتقادی را نداشت. یاداشت‌های  روزانه علم وزیر دربار نشانگر خودکامگی شاه بود که حتی با نخست وزیر و وزیران نیز مشورت نمی‌کرد .

۲. ممنوعیت احزاب ، سندیکاها وکانون‌های صنفی و مدنی: تشکیل احزاب و سندیکا وکانون‌های مدنی  مستقل ممنوع بود. احزاب فرمایشی و کانون‌ها همگی وابسته و تخت نطارت ساواک بودند  و رهبران  این کانون‌ها همه وابسته بودند.  رئیس کانون وکلا سناتور و رئیس سازمان نطام پزشکی معاون وزیر بود. کانون نویسندکان نبز اجازه فعالیت نداشت.

۳.  تاسیس حزب رستاخیز: در روز۱۱ اسفند سال۱۳۵۳ شاه بدون مشورت با دولتمردان و اطرافیان  تاسیس حزب  رستا خیز را اعلام کرد این حزب چون بر اساس خواسته ها و مطالبات و نیازهای مردم نبود و فقط برای حفظ و ماندگاری رژیم تاسیس شده بود، از این‌رو این حرب در عام توانایی در جذب و ایجاد پیوند با مردم با شکست مواجه شد و ضربه سنگینی برحیثیت نظام وارد آورد.

۴. افزایش حاشیه نشینی: پس از اصلاحات ارضی تحولاتی د رساختار روستاها پدید آمد و چون برنامه مشخصی برای ملیون‌ها دهقان کم زمین و بی زمین نداشتند، نتوانستنداز این همه نیروی کار در جهت رشد تولیدات کشاورزی و توسعه دامپروری استفاده کنند و روستائیان برای یافتن کار و استفاده از امکانات بهتر به تهران و شهرهای بزرگ  مهاجرت کردند و ناچار در حاشیه شهرها اسکان گزیدند و چون فاقد سواد و تخصص بودند، به‌کارهایی مانند کارگری ساختمان دستفروشی و فروش بلیت بخت آزمایی روی آوردند. حاشیه نشینان فاقد برق، آب لوله کشی و سیستم فاضلاب بودند. این کمبودها و برخورداری از باورهای مذهبی و وعده های فریبکارانه خمینی موجب شد که به لشکر خمینی تبدیل شوند و در تابستان سال ۵۶ اولین جرقه اعتراضی به‌وسیله حاشیه نشینان شرق تهران زده شد که در برابر مامورانی که  قصد داشتند آلونک‌هایشان را ویران کننند، مقاومت کردند. این مقاومت تاثیر  زیادی در افکار عمومی بر جای نهاد.

 ۵. عدم توازن توسعه اقتصادی و سیاسی:  از اوائل دهه ۴۰ توسعه نسبی اقتصادی با ایجاد کارخانه ها،  بانک‌ها، فرودگاه‌ها وب زرگ  راه‌ها و دانشگاه‌هاآغاز شد و در اوئل دهه ۵۰ شتاب بیشتری گرفت. اما توسعه سیاسی نه تنها همگام با توسعه اقتصادی نبود،  بلکه خفقان هم روز به‌روز افزون‌تر می‌شد و از سوی دیگر توسعه نسبی اقتصادی در سراسر کشور متوازن نبود و سهم بلوچستان  ایلام و استان‌های ساحلی خلیج فارس و کردستان ناچیز بود.

۶.  اختلاف طبقاتی : در دهه‌ی۴۰ و ۵۰ هر چند طبقه متوسط از زندگی نسبتا متوسطی برخوردار بود، اما اختلاف طبقاتی بین سرمایه داران و ثروتمندان با زخمتکشان و تهیدستان روز به‌روز بیشتر می‌شد. در حالی‌که کاباره‌ها و کاخ‌های مجلل و ویلاها و بیمارستان‌های مجهز برای ثروتمندان ساخته می‌شد، از سوی دیگر زاغه ها و آلونک‌ها در حاشیه شهرها مانند قارچ از زمین می‌روئیدند و فاقد امکانات اولیه بودند.

۷. عدم وجود دولتمردان وجیه المله : در میان دولتمردان و نمایندگان رژیم همه در مجیز گوئی و تملق برای شاه در رقابت بودند و هیچ‌کدام از وزرا و وکلا در کنار مردم زندگی نمی‌کردند و با مشکلات مردم و کمبود جامعه آشنا نبودند و هنگامی‌که بحران رژِیم را فرا گرفت یک شخصیت محبوب در میان اطرافیان شاه نبود که بتواند از محبوبیت خود در جهت تداوم و حفظ سلطنت شاه  استفاده کند و شاه ناچارشد از زنده یادان  دکتر صدیقی و بختیار دو سیاستمدار خوشنام برای پست نخست وزیری دعوت کند.

درمیانه های سال ۵۶ که تظاهرات مردم به‌تدریج رو به گسترش می‌رفت و شاه دچار بیماری شده بود، تنها نیروئی که قدرت بسیج و سازماندهی داشت، ملایان بودند نیروهای چپ به‌شدت سرکوب شده یا در زندان و یا در خارج از کشور بودند و هیچ امکان و پایگاهی برای ارتباط با توده‌های مردم نداشتند،. اما ملایان هزاران مسجد، صدها حسینیه و هیات‌های قران و برگزاری مراسم محرم را دراختیار داشتند. در شهرهای بزرگ و مذهبی حوزه های تربیت ملا وجود داشت  و مدارسی در مرکر شهر تهران و جنوب شهر ایجاد کرده بودند که ملایان آن‌را اداره می‌کردند. دانش‌اموزان این مدارس پس از انقلاب جذب کمیته‌ها و سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات شدند. همان‌طور که طلبه‌های مدرسه حقانی  در راس بیدادگاه‌ها قرار گرفتند. ساواک تمام این فعالیتهارا زیر نظر داشت اما این فعالیت‌ها را برای مبارزه با کمونیسم تقویت می‌کرد چنان‌که دراوائل فعالیت شریعتی برای مبارزه با کمونیسم از او حمایت می‌کردند و هنگامی‌که زنده یاد علی اکبر اکبری کتابی در رد افکار شریعتی نوشت، کتاب توقیف و خود راهی زندان شد. البته توافق آمریکا وانگلستان را هم در حمایت از خمینی نم‌یتوان نادیده گرفت و خود رهبران ساواک هم از اواخر سال۵۶ با بهشتی و بازرگان ودیگر رهبران مذهبی در باره چگونگی انتقال قدرت در حال مذاکره بودند. با توجه به عوامل و دلائل ذکر شده نیروهای چپ که ارمان شان همراهی و حمایت از مردم است، در برابر این رودخانه خروشان  حرکت‌های مردمی که برای آزادی و عدالت به استقبال گلوله میرفتند، چه رویکردی می‌توانست داشته باشد. دراین شرایط که مردم که خواهان تغییر بودند، چگونه  می‌توانست درکنار مردم نباشد. چپ نه در کنفرانس گوادلوپ نقش داشت، نه مشاور ژنرال هایزر بود، نه در کنار فردوست ساواک را باز سازی کرد. نه در آزادی زود هنگام زندانیانی مانند انواری و عراقی و بادامچیان و لاجوردی در سال۵۶ نقش داشت. چپ با تمام ناملایمات و درد ورنجی که متحمل شده هم‌چنان در سنگر آزادی و عدالت ایستاده است. کارنامه طیف های گوناگون چپ .کارنامه مبارزات فداکارانه و خستگی ناپذیرشان گواهی عشق آتشین آنان به توده های مردم است. امیدواریم رفقای دیرین به‌جای سرزنش رفقای قذیم خود،  علل و عوامل انقلاب را مورد برسی و تحلیل قراردهند .