ديدگاه : انقلاب زنانه

ديدگاه

فريبا ثابت

انقلاب زنانه

« یا روسری یا توسری »

و زنان فریادبر آوردند: « نه روسری نه توسری».

 « ما انقلاب نکردیم که به عقب بر گردیم، انقلاب نه شرقی نه غربی است جهانی است، استبداد در هر شکل محکوم است ».

این فریادخروشان  درخیزش خود جوش زنان علیه حجاب اسلامی در 7 اسفند 57(هشت مارس) نه تنها به خاموشی نگرایید که امروزه شعله ور شده و دامنه آن به جهان هم رسیده است.

آنچه امروزه در کف خیابا ن های ایران میگذرد و همه را شگفت زده  کرده است ،بی شک حاصل چهار دهه بی حقوقی و سرکوب سیستمایتک زنان  در جمهوری اسلامی است. زنانی که هرگز تسلیم نشدند و به عنوان نیروهای اجتماعی مقاومت و نا فرمانی به اشکال مختلف از حقوق خود به دفاع بر خاسته اند.

اعتراض به حجاب از نوع اسلامی  از همان فردای انقلاب 57 شروع و آتش زدن امروزآن، نماد به چالش کشیدن قدرت در یک ساختارتبعیض آمیز پدر سالاراست که درآن جمهوری اسلامی  زن  رابه عنوان جنس ضیعف ( ضعیفه) و یا جنس دوم ، نیمه…  وسیله ای در خدمت نظام ساختاری قدرت خود در آورده است . فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی با اعلام  «حجاب ،سنگر جمهوری اسلامی» وتحمیل آن بر زنان حکومت خود را مستقر کرد.

اما زنان هرگز از پای ننشسته و مبارزه بی امان خود را علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه داده اند. امروزه زنانند که با اتش زدن حجاب این سمبل نابرابری، تبعیض ، خشونت و عدم آزادی ،مستقیما حکومت دینی را نشانه رفته اند.زنان  با حرکت های ساختارشکنانه خوداز سد حکومت دینی گذشته ودیگر نه در حاشیه تاریخ که در متن تاریخ اند و خود سرنوشت خود را به عهده گرفته اندو خواستار انقلابی نیستند که به سیاهی لشکر تبدیل شوند آنها خود اکتور ونیروی اصلی انقلاب هستند.

شاید این سئوال مهم مطرح شود که منظور از نقش اصلی زنان چیست؟

ایا منظور همان انقلاب زنانه است که از طرف برخی مطرح است؟

آیا فراگیر شدن شعار  زن زندگی آزادی   اتفاقی و یا بااراده افراد یا جریان خاصی صورت گرفت؟

شاید بتوان گفت که این سه سئوال رابطه تنگاتنگ و پیوسته ای با هم دارند و در ارتباط با یک دیگر قابل بررسی هستند به عبارتی لازم و ملزوم یکدیگرند.

 خیزش انقلابی اخیر که با کشته شدن ژینا  ی جوان  رقم خورد دو مشخصه در خور تامل داشت :

زن بودن و کرد بودن   ستم جنیسیتی   ستم ملی  

 درجمهوری اسلامی و سیستم مبتی بر قدرت جنسیت، بدن زن همیشه یک موضوع سیاسی است. و به همچنین مسئله ملی  و به ویژه کردستان هم یک موضوع سیاسی بوده و هر دواز همان ابتدا مورد سرکوب سیستماتیک جمهوری اسلامی قرار گرفته اند.به نظر من گره خوردن این دو مولفه سهم بسزایی در رودیداهای اخیرداشته و خواهند داشت.

و اما مبارزه زنان برای احقاق حقوق خود از مشروطیت تا به امروز راه دراز و پر پیچ و خمی پیموده است .

دوران مشروطیت:

 مبارزه زنان در این دوره دو محور اصلی داشت.

کسب حقوق شهروندی، حق رای (حق اتنخاب کردن و انتخاب شدن)

حق آموزش و تعلیم و تربیت برای زنان(تاسیس مدارس دخترانه)

متاسفانه در قانون اساسی مشروطیت، زنان در کنار « مهجوران ومجرمان» از حق رای محروم شدند و برای مدرسه رفتن هم علما فتوی غیر شرعی بودن آن رادادند.

 دوران پهلوی:

رضا شاه  به دنبا ل سلسله اقدامانی برای تثبیت خود انجمن های زنان را  که در عصر مشروطیت شکل گرفته بودو نشریات انها را تعطیل کردو سعی درکنترل و دولتی کردن حرکت زنان نمود .دولتی شدن فعالیت زنان خود را در،حق اموزش رایگان  ،  گسترش اموزش و پرورش و ورود زنان به دانشگاه ها ،ایجاد اشتغال برای زنان   دادگاه های عرفی و بالاخره کشف حجاب خود را نشان داد. اما زنان هم چنان از حق رای بر خودار نبودند و قانون مدنی بر اساس شریعت بود .

در دوران محمد رضا شاه  علیرغم تنفس در فاصله سال های 20  تا 32 برای فعالیت جنبش زنان ( وجود سازمان زنان و نشریات)، بعد از کودتای 28 مردادو بازگشت فضای استبدادمبارزات مستقل زنان به رکود گرایید و بار دیگر سازمان های دولتی از بالا ایجاد شد و بنابراین اقدامات صورت گرفته  از قبیل حق رای ، قانون حمایت خانواده، همه از بالا و بدون شرکت زنان صورت گرفت.اما از انجاییکه هم چنان قانون مدنی و  قانون مربوط به خانواده بر اساس شریعت بود اساسا زنان را تحت قیمومیت مردان قرار میداد.

جمهوری اسلامی  :

علیرغم شرکت فعال زنان در انقلاب 57، زنان اولین قربانی آن بودند. در این چهار دهه زنان همواره مورد تبیعض  و خشونت برای ابتدایی ترین حقوق خود بوده و تمامی ابعاد زندگی خصوصی و عمومی، اجتماعی انها قانون گذاری شد.اما انها دست به مقاومت زدند ودر مقابل دستگاه عریض و طویل  سرکوب به مبارزه خود را با فراز و فرودهائی ادامه دادند .

وامادر دی ماه 96 در حالیکه تصور میشد که جنبش زنان  پس از 88 ضربه جدی خورده ودر حال سکون به سر می برد باقدرتی بی نظیز بازی در بساط و در چهار چوب قوانین جمهوری اسلامی از هرجناح ودسته ای راکنار گذاشت و با هویتی زنانه  در تمامی اعتراضات حضورفعال داشت .دراعتراضات کارگری، دانشجویی ،معلمان ، بازنشسته ها،پرستاران …در صف اول تظاهرات بودند ونقش پذیری خود را در جنبش رقم زدند.

خیزش دی ماه 96 با حضور زنان که سکوهای خیابان سنکرشان بود رقم خورد .

حرکت نمادین  اعتراض به حجاب اجباری دختران خیابان انقلاب ،حجاب سمبل نا برابری را مستقیما هدف قرار داد.هر چنداین حرکت از انگشتان دست فراتر نرفت و به نظر میرسید به عنوان حرکات منزوی و پراکنده به فراموشی سپرده شود ، آعاز پروسه ای بودکه در خیزش اخیر، سراسری شد .

روسری که امروزه سوزانده می شود نه یک تکه پارچه که کنترل ایدئولوژیک بر بدن زن و سمبل تمامی تبعیض ها ی جنسیتی ، بی حقوقی در حوزه های اقتصادی اجتماعی سیاسی فرهنگی است که زنان طی چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی متمحمل شده اند اما امروزه زنان به پا خاسته سرنوشت خود را بدست گرفته اند. انها نه تنهااز سد حکومت دینی گذشته اند که اقتدار مردانه را هم به چالش کشیده اند.

و اما پرانتز کوتاهی در بار اقتدار مردانه:

   (پدرمرد سالاری پیش از انکه در باره روابط تک تک مردان و زنان باشد در چهارچوب و ابعاد اجتماعی قابل تعریف است ارتش ،پلیس دانشگاه ها مراکز علمی، پست های کلیدی سیاسی و اقتصادی و…..

خلاصه اینکه تمام مراکزقدرت  در دست مردان است پدر سالاری اول نهادهاو بعد افراد را شکل میدهد.در نتیجه   اقتدار از آن مردان است».

البته اقتدار نباید با قدرت اشتباه گرقته شود .در ساختار پدر سالارزنان می توانند قدرت داشته باشند اما اقتدار سیاسی فرهنگی اجتماعی در دست مردان است. تمام حوزه ها در خدمت مردان می باشدو زنان تنها موقتا در کارهای مردانه شرکت می کنند) برگرفته ازکتاب زنان در روزگارشان ـ   مارلین لگیتت  ترجمه  نیلوفر مهدیان

بنا براین در این جا منظور ، به جالش کشیدن تمامی نهادهای قدرت و نهادهای سرکوب از طرف زنان است.رشد بی نظیر زنان درتمامی حوزه های اجتماعی،سیاسی، فرهنگی همراه با آگاهی فمنیستی علیرغم چهار دهه بی حقوقی و سرکوب ، حاصلش خیزشی است که امروزه شاهد ان هستیم.  اتش زدن روسری،رویا رویی زنان گاهی حتی تک نفره در مقابل نیروهای انتظامی اعم از پلیس ، سپاهی و بسیجی و .. گویای این واقعیت است.

و اما ایا شاخص جنسیت ودر خط مقدم بودن زنان  در اعترا ضات را می توان انقلاب زنانه نامید؟.

جامعه ای که در ان زنان آزاد نباشند نمی تواند جامعه ای آزاد باشد. نشناختن عمق این فاجعه یعنی نا برابری قانونی بین زن ومردو در نتیجه تبعات آن برای زنان و کل جامعه توهم زا بوده و مبارزه را از مسیر خود منحرف می کند.جنبش زنان  خواهان برابری حقوقی، اجتماعی سیاسی،  اقتصادی ، قضایی، فرهنگی بین زن و مرد است .این برابری کامل  اولین و اصلی ترین قدم برای از بین بردن دیگر تبعیضات جان سختی است که در جامعه ما ریشه عمیقی داردکه بدون تغییر اجتماعی غیر ممکن است چرا که نقش های جنسیتی نظم اجتماعی را حفظ می کند.تصور این که با تعویض قدرت سیاسی حتی با ایدیولوژی های عدالت طلبانه و آزادیخواه ،مسئله زنان به خودی خود حل می شود ، توهمی بیش نیست .تا زمانی که ساختار پدر سالار« اقتدار مردانه» هدف قرار نگیرد این سیکل معیوب مرتبا تکرار میشود . تاریخ این را  به خوبی نشان داده است.

انقلاب کبیر فرانسه

انقلاب کبیر فرانسه در سال1789 شاید یکی ا زانقلابات مهم جهانی و الهام دهنده انقلابهای دیگر محسوب شود .شاخص  اصلی این انقلاب « اعلامیه حقوق بشر و شهروندی» است که برپایه فرصت برابر، آزادی بیان و حکومت مردم است.اما زنان و بردگان از این حقوق مستثنا و بی بهره ماندند. در واقع زنان بشر محسوب نشدند. زنانی که پابه پای مردان در این انقلاب شرکت داشنتدو کشته دادند .

المپ دوگوژوکیل، نویستنده ، فعال سیاسی و حقوق زنان که در انقلاب فرانسه شرکت فعال داشت ودر سال 1791«اعلامیه حقوق زنان و شهروند »  در برابر اعلامیه زن ستیزانه حقوق بشر وشهروندی نوشت ودر ان خواسنار حقوق برابر زن و مرد در حوزه قانون دولت وامورش شد.

او در این اعلامیه یاد اور شد « ای زن برخیز……حقوق خود را دریاب….

«اگر زنان می توانند زیر گیوتین کشته شوند باید این حق را هم داشته باشندکه از فراز تریبون مجلس سخن بگویند»

المپ دوگوژسر انجام به خاطر افکارش محکوم به اعدام و به گیوتین سپرده شد.

او قبل ازاینکه گردنش به گیوتین سپرده شود فریاد بر آورد:

«به من بیندیشید و کارهایی که به نفع زنان  انجام دادم رابیاد بیاورید. من مطمئن هستم که روزی ما زنان پیروز خواهیم شد».

انقلاب کبیر روسیه

 زنان در انقلاب روسیه به ویژه زنان کارگر نقش ویژه داشتند که البته بیشتر نه از جایگاه زن که از جایگاه طبقاتی بود چرا که دیسکورس حاکم ،مبارزه طبقانی بوده واین باورکه حل مسئله زنان در گرو حل مسئله طبقاتی است.

 انقلاب روسیه زندگی زنان را اساسا دگرگون کرد که در نوع و زمان خود بی سابقه بود .دست اورد زنان  در انقلاب  برابرحقوقی زن و مرد،  مزد برابر برای زن ومرد برای کار برابر،حق سقط جنین ،به رسمیت شناختن ازدواج مدنی  حق طلاق بی قید  و شرط ، حق دریافت کمک هزینه برای مادران و کودکان تحت سرپرست آنها، مرخصی با حقوق در دوران حاملگی ، لغو قیمومیت والدین ….نمونه هایی  هستند که حتی امروزه با گذشت بیش از صد سال در نقاط دیگر جهان به طور کامل به دست نیامده است.

این دست اورد هاهرچند گام بزرگی برای رهایی زنان بود اما درعمل به علت عدم حضور یاحضور کم رنگ زنان در قدرت و مشارکت در تصمیم گیری ، دولت  مردانه ، پیشبرد و به عمل در اوردن آنهادچارمشکلات جدی شد تا جاییکه بعضی از این قوانین مانند سقط جنین در زمان استالین حذف شد.

هرچند به نظرمن به هیج وجه نافی تمامی دست اورد ها نیست اما نشان دهنده این امر مهم است که برابری و آزادی کامل زنان تنها به تغییر حکومت  و تصویب قوانین، بدون ضربه زدن به ساختار پدر سالارجامعه ممکن نیست.

اگر قبول کنیم که انقلابات و قیام های مردمی نه فقط اعتراض یک جنبش به نظم موجود بلکه اساسا برای یک روابط اجتماعی جدید است شاید کمکی به فهم بهتر «انقلاب زنانه » باشد.

و اما انقلاب زنانه

به کار گیری ترم انقلاب زنانه در غرب شروع و رایج شد .

طبق نظر فیلسوف زن فرانسوی کامی فرواد وو  :

«عمرتقلیل جایگاه زنان ، به زایش و کار خانگی  پایان یافته است و ما امروزه با یک انقلاب واقعی  انسان شناسی انتروپولوژیک روبرو هستیم . در چند دهه ،شرایط  زنان به کلی تغییر کرده و زنان را به سوژه حقوق  و حقوق برابر با مردان در تمامی حوز ه های اجتماعی سیاسی و اقتصادی ارتقا داده است هر چند هنوز موانع بر سر راه یک برابری کامل وجود دارد.همگرایی  دو جنس زن و مرد در راه است. و این رهایی از قیمومیت به همت جنبش مستمر زنان میسر شده و ادامه دارد . درعین حال برای آنها برابری تقسیم و مشارکت در کارها به مفهوم پاک کردن و نفی زنانگی آنها نیست . از این به بعد زنان سوژه   جنس زنانه هستند . انقلاب زنانه به عبارتی حاکمیت بر بدن خود نیز هست».هویت زنانه.

این تعبیر از اتقلاب زنانه به نظر من می تواند در شرایط امروز ایران هم صادق باشد.عمر تقلیل جایگاه زن به زایش و کار خانگی علیرغم  قوانین رنگارنگ و فشار حداکثری حکومت برای حفظ آن،بر اثر مبارزه بی وقفه زنان رو به پایان است. در حال حاضرنرخ متوسط باروری1.8درصداست . زنان 60درصد دانشجویان دانشگاهها را تشکیل می دهند حتی اگر با انواع موانع دولتی فقط 16 در صد جذب بازار کار  شوندو…..

زنان در جامعه بطور جدی خواهان حقوق برابر در تمامی حوزه های اجتماعی،سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی هستندو زمینه آن را در این سال های تبعیض و بی حقوقی آماده کرده اند. به نظر من پروسه هم گرایی برابری زن و مرد در راه است .زنان ایرانی خود کنشگر هستندو دیگر قیمومیت نمی پذیرندآنها می خواهند خود مالک بربدن خود باشندآ . نها نسل من را پشت سر گذ شته اندو دیگر دنباله رو نیستند.آنها به طرز شگفت انگیزی جاده را هموار کرده اند.

 آنها میدانند چه نمی خواهند و مهمتر که می دانند چه می خواهند .  حق زندگی   برابری   آزادی

شاید بی مناسبت نباشد که شعار « زن زندگی آزادی»به سرعت در این جنبش انقلابی همه گیر شد و همان طور که در بالا اشاره کردم ارتباط تنگاتنگی با روند جنبش زنان دارد.

با توجه به توضیحات بالا، به نظر من انقلاب پیش روی ما یک انقلاب زنانه است.اما انقلاب زنانه  به مفهوم انقلاب زنان یا تقابل با مردان آنطور که بعضی برداشت می کنند نیست. که انقلاب انسان ها برای رهایی از ستم و استثمارورسیدن به جامعه ای آزاد و برابر،در جنبشی که ابتکا ر آن بدست زنان بوده و مطالبات خود را با صراحت  بیان می کندو شعار  زن  زندگی آزادی را به شعار اصلی جنبش تبدیل کرده است .

این جنبش انقلابی از چند جنبه حایزاهمیت دارد:

جرقه آن از طرف زنان زده شد.

مسئله زنان با مسئله ملی گره خورده و روند همبستگی ملی را ایجاد کرده است.

که نه تنها در ایران بلکه در جهان طنین اندازشده و عکس العمل جهانی را بر انگیخته است .

 ساختار شکن است و اسلام سیاسی را نشانه گرفته است.

  و خلاصه اینکه روندی آغاز شده که غیر قابل بازگشت است .

6 آبان 1401