وقتی حقيقت هدف نيست

الاهه بقراط

درباره کتاب
چريک‌هاي فدايي خلق از نخستين کنش‌ها تا بهمن ۱٣۵۷
محمود نادري
جلد اول؛ موسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي
تهران؛ بهار ۱٣٨۷

اين کتابگزاري عمدتا نه به مضمون کتاب بلکه به مؤسسه ناشر و هدفي که از انتشار کتاب هاي مشابه دنبال مي کند مي پردازد. پرداختن به مضمون اين کتاب به معناي درگير شدن با مسئله اي مي بود که صورتش همه اطلاعات و امکانات لازم را در اختيار همه علاقمندان نمي نهد از همين رو ناقص و ناقض دسترسي آزادانه به اسناد و اطلاعاتي است که تنها در اختيار گروهي از امنيتي ها قرار دارد و هر بار براي اهداف تبليغاتي معين انتشار مي يابند. اهدافي که در مرکزش حقيقت ابدي جمهوري اسلامي و انکار گذشته و تاريخ عرفي ايران و همه افراد و گروه هاي مخالف و دگرانديش قرار دارد.

مؤسسه اي که کتاب «چريک هاي فدايي خلق از نخستين کنش ها تا بهمن 1357» را منتشر کرده است، پيش از اين بيش از پنجاه کتاب ديگر را به چاپ رسانده که بخشي از آنها عمدتا با استفاده از اسناد ساواک و بازجويي ها تهيه شده اند. اسنادي که پس از انقلاب به دست نيروهاي امنيتي جديد و سپس وزارت امنيت و اطلاعات کشور (واواک) افتاد.

نخستين کتاب اين مؤسسه «دو مقاله» نام دارد که به گفته ناشرانش «حاوي دو مقاله از سعيد شاهسوندي عضو شوراي مرکزي سازمان منافقين و انوشيروان لطفي عضو چريک هاي فدايي (اکثريت) مي باشد». سعيد شاهسوندي (1329) در حمله نظامي مجاهدين از عراق به ايران در عمليات موسوم به فروغ در سال 1367 توسط نيروهاي جمهوري اسلامي دستگير شد و اينک سالهاست در خارج از کشور بسر مي برد. انوشيروان لطفي (1328) در سال 1362 دستگير و در سال 1367 در زندان اوين به دار آويخته شد.

بنا به نوشته اين مؤسسه «در کتاب دو مقاله از بن بست ايدئولوژيک، به آخر خط رسيدن سياسي، وابستگي به قدرت هاي استکباري، چرخش هاي يکصد و هشتاد درجه اي و دهها واقعيت ديگر سخن رفته است که مي توانند تصويري منطبق با واقع از چهره حقيقي اين دو گروه را به نمايش بگذارند». شاهسوندي و لطفي اين مقالات را در زندان نوشته اند.

و اما نخستين کتاب به اصطلاح پژوهشي اين مؤسسه «کودتاي نوژه» نام دارد. در معرفي اين کتاب که نخستين بار در سال 1367 منتشر شد آمده است: «درباره ماهيت مجريان و علل و عوامل کشف کودتا مطالب ناگفته بسياري وجود دارد که در آينده اي نزديک و بر اساس اسناد و مدارک منتشر نشده در کتاب جداگانه اي به چاپ خواهد رسيد… کتاب حاضر [چاپ چهارم]… تا کنون تنها منبع تحقيقي و تحليلي موجود به زبان فارسي درباره اين کودتا محسوب مي شود».

ديگر کتاب هاي اين مؤسسه از جمله عبارتند از: «سه حزب» در مورد حزب هاي «مردم»، «مليون» و «ايران نوين» که در رژيم پيشين فعاليت مي کردند. «حزب توده از شکل گيري تا فروپاشي» که 1320 تا 1368 در بر مي گيرد و جلد اول آن در سال 1370 و مجموعه کامل آن همين امسال منتشر شد. «گفتگو با تاريخ» مصاحبه با نورالدين کيانوري دبير اول حزب توده ايران که نيمه اول آن در سال 1376 منتشر شد و مؤسسه مزبور «ضمن بازيابي نيمه دوم مصاحبه آن را همراه بخش پيشين» در سال 1386 يعني هشت سال پس از مرگ کيانوري در سال 1378 منتشر کرد.

در کتاب «ساواک» به گفته نويسنده «هزاران برگ از اسناد محرمانه و طبقه بندي شده مضبوط در بايگاني هاي ساواک مطالعه و بررسي شده و صدها برگ سند منتشره ديگر مورد استفاده قرار گرفته است».

متن کامل «سازمان مجاهدين خلق از پيدايي تا فرجام» در سه جلد همراه با اسناد و تصاويري که به گفته ناشر «براي اولين بار ارائه و منتشر شده است» در سايت اين مؤسسه قابل پياده کردن است. گفتني است که اين کتاب «در نخستين جشنواره جايزه ادبي «جلال آل احمد» برنده بهترين اثر در بخش «تاريخ نگاري و مستندنگاري» شناخته شد و به دريافت جايزه تنديس زرين، لوح تقدير و 25 سکه طلا نائل آمد» و نويسندگانش اين جايزه را روز دوم آذر 1387 از صفار هرندي وزير ارشاد و حداد عادل رييس کميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي دريافت داشتند.

از به اصطلاح پژوهش هاي ديگر اين مؤسسه مي توان به «پس پرده هولوکاست» (1385) و «کشف حجاب» (1378) اشاره کرد. اين مؤسسه به برگزاري همايش ها و هم چنين انتشار يک فصلنامه نيز اشتغال دارد که عمدتا در زمينه رويدادهاي تاريخ معاصر ايران و تبيين آنها بر اساس بينش و ايدئولوژي رژيم جمهوري اسلامي تلاش مي کند و اين را مي توان از طيف انتشارات آن نيز دريافت.

در معرفي اهداف ناشران و نويسندگان اين مؤسسه در سايت آن چنين مي خوانيم: «مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي در سال 1367 به منظور پاسخ گويي به انبوه پرسش ها درباره علل وقوع انقلاب اسلامي و زواياي پنهان تاريخ معاصر، توسط جمعي از علاقمندان بنيان نهاده شد. مؤسسه بر اين باور بود که بايد پيش از آنکه «غبار زمانه» بر رويدادها فرو نشيند و آن را از ذهن و ضمير تاريخ بزدايد به ثبت و ضبط آن همت گماشت و به آيندگان سپرد…… مؤسسه همچنين اعتقاد داشت… مي توان با پژوهش در انبوه اسناد به دست آمده از «درباريان» و ديگر دستگاه هاي رژيم منقرض شده، علل واقعي برآمدن و فرو افتادن سلسله پهلوي و طلوع انقلاب اسلامي را تبيين کرد. براي تحقق اين منظور دستيابي به اسناد ساواک مي توانست بسياري از راز و رمزها را بگشايد».

در بخش نويسندگان اين مؤسسه بيش از همه بر عبدالله شهبازي از اعضاي پيشين حزب توده ايران تأکيد شده و در کنار وي نام و مشخصات چند نفر ديگر با عکس و بي عکس امده است. عبدالله شهبازي در سايت خود بر کمک ها و امکاناتي که وزارت اطلاعات در اختيار وي گذاشت تا وي کتاب هاي «ظهور و سقوط سلطنت پهلوي- خاطرات فردوست» و کتاب «گفتگو با تاريخ- مصاحبه با کيانوري» را تهيه کند، تأکيد مي نمايد و يکي از افتخارات خود را همانا تأييد و تشويق «مقام معظم رهبري» در انتشار کتاب «زرسالاران يهودي و پارسي، استعمار بريتانيا و ايران» مي شمارد.

در ميان نويسندگان اين مؤسسه اما از عکس و نام «محمود نادري» به عنوان نويسنده کتاب «چريک هاي فدايي خلق» نشاني نيست. هيچ اثر ديگري نيز زير نام «محمود نادري» وجود ندارد. شايد با انتشار جلد دوم اين کتاب که وعده انتشار آن داده شده و قرار است به وضعيت «چريک هاي فدايي خلق» پس از انقلاب اسلامي بپردازد، مشخصاتي نيز براي وي جهت انتشار تهيه شود.

حقيقت

منظور از آوردن اين شرح در مورد ناشران اين کتاب و کتاب هاي مشابه، تأکيد بر اين نکته بود که «تاريخ» هنگامي که از يک ديدگاه خاص و از زاويه منافع و با تکيه بر پشتيباني دست و دلبازانه يک گروه و يا يک رژيم نوشته مي شود، آنگاه بدون ترديد نه با «تاريخ نگاري» بلکه با «تحريف نگاري» روبرو هستيم حتي اگر بر اساس اسنادي تنظيم شده باشد که در درستي آنها ترديدي نباشد. بر اين اساس در کتاب «چريک هاي فدايي خلق» نيز مانند ديگر انتشارات اين مؤسسه که اهداف مبتني بر نفي رژيم گذشته و اساسا انکار تاريخ عرفي ايران در صد سال گذشته و همه گروه هاي دگرانديش و مخالف نظام جمهوري اسلامي را دنبال مي کند، قطعا حقيقت را مي توان يافت ليکن نه همه حقيقت را. نيمه بيشتر حقيقت را که هم در رژيم گذشته، هم در رژيم کنوني و هم در محدوده افراد و احزاب و گروه هاي ذينفع پنهان مانده است، آن نسلي در برابر چشم همگان قرار خواهد داد که در يک شرايط باز و مستقل و به دور از هرگونه دخالت و فشار امنيتي و حکومتي به کند و کاو در اسناد بپردازد و هيچ سودي در تحريف تاريخ نداشته باشد و نان خود را از پژوهش هاي آن چناني در نياورد. ايران هنوز آبستن آن نسل است.

ليکن اين بدان معنا نيست که اگر اسناد بدون تحريف و توسط افراد کاملا بي غرض، نه الزاما بي طرف، مورد بررسي قرار گيرند، نتيجه به سود اين يا آن رژيم و به نفع اين يا آن گروه خواهد شد. بلکه تنها بيان اين واقعيت است که حقيقت هرگز نمي تواند توسط يک سازمان امنيتي ثبت و مستند شده باشد! فرقي نمي کند اين سازمان امنيتي ساواک و يا واواک باشد. در هيچ جاي جهان نيز سازمان هاي امنيتي به تاريخ نگاري و تفسير رويدادها با هدف روشنگري، آنگونه که مؤسسه مزبور ادعا دارد، نمي پردازند. بلکه در دوره هاي سي يا پنجاه ساله اسناد را منتشر مي کنند و تاريخ و تفسير را به ديگران مي سپارند. اين در حالي است که نويسندگان اين مؤسسه به خوبي مي دانند آنچه در اختيار آنها قرار گرفته تا به کتاب نويسي بپردازند، الزاما تمامي اسنادي که توسط ساواک مکتوب شده است، نيست. وانگهي، آيا کسي هست که ادعا کند تمامي حقيقت درباره چه آنهايي که با انقلاب اسلامي به قدرت رسيدند و چه آنهايي که توسط اين به قدرت رسيدگان قلع و قمع شدند، توسط ساواک مکتوب و مستند شده است؟! مگر مأموران ساواک مورخ و يا مستندساز بوده اند؟!

هدف

کتاب «چريک هاي فدايي خلق» شامل يک پيشگفتار و چند بخش اصلي به نام «تا سياهکل»، «هم استراتژي، هم تاکتيک»، «غلبه بر چريکيسم»، «دگرديسي جنبش و پيامدهاي آن»، «جنبش مسلحانه، خيزش مردمي» و «پيوست ها» است. از آنجا که سازمان چريک هاي فدايي خلق ايران پس از انقلاب اسلامي به گروه هاي مختلف منشعب شد، از اين رو برخورد هر يک از آنها با اين کتاب تا آنجايي که به اسناد ساواک و گفتاوردهايي از تاريخچه اين سازمان مربوط مي شود، قطعا متفاوت خواهد بود. بايد ديد جلد دوم اين کتاب که به «چريک هاي فدايي» پس از انشعاب هاي آن مي پردازد، تمرکز خود را بر روي کدام يک از آنها قرار خواهد داد.

نويسنده مؤسسه مربوطه که از تأثيرات بازجويي به خوبي مطلع است در پيشگفتار مي نويسد: «پس از سپري شدن مدت زمان معين و مقرر که اطلاعات مفيد بازجويي شونده اخذ مي شود، يا مي سوزد، به مرور زمان از فشارها کاسته مي شود و آنگاه مسائل ديگري براي بازجو اهميت مي يابد. بنابر اين بازجويي هاي مفصل و چندباره اعضاي گروه هاي چريکي حاوي اطلاعات دقيق و قابل اعتنايي است. اين بازجويي ها فقط به بيان فعاليت هاي گروه محدود نمي گردد، بلکه روحيات بازجويي شونده و يا ديگر افراد گروه و هم چنين مناسبات بين آنان نيز در آنها بازتاب مي يابد که به لحاظ روان شناختي بسيار حائز اهميت است. البته شايد بتوان براي اسطوره سازي هاي دروغين و بيهوده که اتفاقا بيماري رايجي نيز هست، بازجويي ها را يکسره فاقد اهميت و مجعول دانست. اگر چنين بپنداريم بايد براي اين پرسش، پاسخي شايسته بيابيم که چرا پس از هر دستگيري، خانه هاي امن به سرعت تخليه مي شد و يا ضربه اي ديگر به گروه وارد مي گرديد؟»

به اين ترتيب يکي از اهداف اين کتاب ارائه اسناد معتبر براي اعلام بي اعتباري «اسطوره هاي دروغين و بيهوده» است. بگذريم از اينکه اسطوره نيروهاي سياسي و «قهرمانان» آنها زماني شکست که از يک سو بخش مهمي از آنان براي شکوفايي جمهوري اسلامي به زير پرچم آيت الله خميني رفتند و بخش ديگرشان ناتواني خود را در برخورد با واقعيات به نمايش گذاشتند.

ولي از آنجا که اين اسناد از يک سو در شرايط غيرعادي از جمله زير فشار بازجويي و شکنجه و از سوي ديگر از سوي دشمن، يعني ساواک، تهيه شده اند، پس اعتبار و حقيقت آنها مورد ترديد خواننده قرار مي گيرد. از همين رو نويسنده براي تأکيد بر اعتبار اين اسناد با تکيه بر اينکه پس از هر دستگيري خانه هاي امن به سرعت تخليه مي شدند و يا گروه ضربه مي خورد، مي افزايد: «بنابراين مي توان نتيجه گرفت که اسناد اطلاعاتي اعم از بازجويي ها و يا گزارش ها و مکاتباتي که درون يک سازمان اطلاعاتي توليد شده است، بسيار حائز اهميت مي باشد». قطعا چنين است. ليکن اهميت اين اسناد به معناي حقيقت آنها نيست. به ويژه وقتي به اين نکته توجه کنيم که در هر بازجويي دو طرف وجود دارد، و در اين اسناد تنها يک طرف مستند شده است: آن کس که بازجويي پس مي دهد!

سند

در اين کتاب نيز مانند کتاب هاي مربوط به سازمان مجاهدين خلق ايران و حزب توده ايران، بازجويان و برخورد آنها از جمله ترفندهاي آنان براي حرف کشيدن از بازجوشونده که شکنجه روحي و بدني تنها يکي از شيوه هاي آنهاست، جز اشاراتي گذرا که آن هم براي بهره برداري عليه رژيم پيشين است، مستند نشده است. و کيست که نداند بازجويي همواره در يک شرايط نابرابر صورت مي گيرد. يک طرف همه امکانات را در اختيار دارد و طرف ديگر از همه امکانات محروم است. اين وضعيت سنديت آنچه را توسط ساواک ثبت شده است از بين نمي برد، ليکن دامنه حقيقت را کاهش مي دهد و چهره آن را مخدوش مي کند. حتما نبايد به زندان رفت و بازجويي شد تا دانست زنداني در يک شرايط نابرابر و غيرانساني مجبور به گفتن و نوشتن است. زنداني مجبور به تلاش براي ندادن اطلاعات و رهايي از فشار بيشتر است و هر زنداني به شيوه خود و بر اساس توانايي هاي جسمي و روحي خود با اين شرايط نابرابر روبرو مي شود. نشان دادن ضعف در زير شکنجه و يا حتي بدون شکنجه اگرچه از نظر اخلاقي پسنديده نيست، ليکن کاملا انساني است. هيچ انساني نمي تواند فراتر از مرزهاي توانايي خود واکنش نشان دهد. زبان بازي و خوش رقصي برخي توابان که به ويژه در زندان هاي رژيم کنوني به همکاري فکري و عملي با آن پرداختند البته در مقوله ديگري مي گنجد.

بر اين اساس، انتشار اين اسناد، درباره هر حزب و گروهي که باشد، به خودي خود مثبت يا منفي نيست. موضوع اما بر سر اين است که اين اسناد در شرايطي انتشار مي يابد که مطلقا بهتر از شرايط سياسي در رژيم پيشين نيست. از سوي ديگر توسط مؤسسه وابسته به نهادي صورت مي گيرد که روي ساواک را در قلع و قمع مخالفان سفيد کرده است. نيروهاي امنيتي رژيم جمهوري اسلامي نمي توانند به بررسي بي غرضانه اسناد يک سازمان اطلاعاتي مشابه خود درباره گروه ها و سازمان هايي بپردازند که يک بار ديگر توسط خود اينها مورد بازجويي و شکنجه قرار گرفته، گاه به همکاري کشانده شده و در بسياري موارد به جوخه اعدام سپرده شده اند. همين بي شرمي است که انتشار چنين کتاب هايي را چنان با انزجار روبرو مي سازد که حتي برخي از کتاب فروشي ها در ايران و خارج از کشور از فروش آنها خودداري مي ورزند.

از سوي ديگر، اين اسناد دست چين شده اند. بي ترديد (اگر از بين برده نشده باشند) اسناد ديگري وجود دارند که مي توان آنها را به گونه اي دست چين کرد که بتوان کاملا تصوير ديگري از سازمان ها و گروه هاي ياد شده به نمايش گذاشت. تصويري که اگر هر کدام از اين گروه ها به جاي مجموعه حاضر به قدرت مي رسيد، چه بسا مانند واواک کاري جز اين نمي کرد. عين همين تصوير را جمهوري اسلامي با دست چين کردن اسناد ساواک درباره آن افراد خود که در رژيم گذشته زنداني بودند، ارائه داده است.

براي يک پژوهش جدي، مستقل و بدون تحريف اما شايد تجربه آلماني ها که در دو دوره متفاوت، يک بار شصت سال پيش به اسناد اطلاعاتي رژيم فاشيستي هيتلر، و بار ديگر بيست سال پيش به اسناد اطلاعاتي سازمان رژيم کمونيستي آلمان شرقي دست يافتند، از تجارب ارزنده باشد. کار بررسي اسناد توسط نهادهاي مستقل و متشکل از تاريخ نگاران و حقوقدانان انجام مي گيرد و هدف آن نه توجيه و توضيح دمکراسي و جمهوري فدرال آلمان و زمامداران آن، بلکه بيرون کشيدن وقايع و حقايق همان دوران و زمامداران و افراد مؤثري است که آن رژيم ها را برپا داشته و در آن حکومت کرده و فرو پاشيده اند. تحريف تاريخ در جوامع آزاد نيز وجود دارد ليکن توسط افراد خصوصي انجام مي شود و مورد حمايت دولت قرار نمي گيرد. دست همه نيز براي برخورد با اين تحريف ها باز است.

مخاطب

در مورد انتشارات مؤسسه مزبور اما خواننده اي که از قماش نويسندگان باشد، از همان آغاز کتاب را به عنوان حقيقت محض دنبال مي کند و به نتيجه دلخواه نويسنده مي رسد. خواننده اي هم که در جهت مخالف قرار داشته باشد، کتاب را به مثابه يک توطئه اطلاعاتي و سراسر دروغ به پايان مي رساند. هيچ امکاني هم براي بحث و برخورد در افکار عمومي وجود ندارد. آنچه در اين ميان قرباني مي شود همانا حقيقت است که نه اين و نه آن است. دليل اين ناکامي و انشقاق در مخاطبان و فدا شدن حقيقت را بايد در جنس ناشران و نويسندگان چنين کتاب هايي جست و اين تنها شامل «مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي» وابسته به وزارت اطلاعات و امنيت کشور (واواک) نمي شود. هر کدام از گروه هاي سياسي نيز اگر تاريخچه خود را بر اساس اسناد و مدارکي که در اختيار دارند منتشر کنند، با همين ناکامي و همين انشقاق در مخاطب و فدا شدن حقيقت روبرو خواهند بود. زيرا آنکه بايد اين تاريخ را بنويسد، هيچ کدام از آنها نيستند. تاريخ را کساني مي نويسند که سودي در تأييد، تکذيب و يا تحريف آن ندارند.

از همين رو پرسيدني است آيا وزارت اطلاعات و «مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي» حاضرند اسناد نهادهاي امنيتي رژيم گذشته و ساواک را درباره فداييان اسلام، هيئت هاي مؤتلفه اسلامي و «تکنويسي» افراد روحاني و غيرروحاني که با انقلاب اسلامي به قدرت رسيدند و هم چنين اسناد ترورهاي آنها را در اختيار پژوهشگران قرار دهند تا «پيش از آنکه «غبار زمانه» بر رويدادها فرو نشيند» به بررسي «کنش ها»ي آنها بپردازند؟!

راست اين است که نه اين کتاب، بلکه آنچه دست کم تجربه ايراني جنبش هاي چريکي، اعم از مذهبي و کمونيستي، در اختيار مي نهد اين است که مبارزه مسلحانه هم طنز، هم تراژدي بوده است بدون آنکه حماسه باشد و افتخاري داشته باشد. در نهايت نيز نه شهر و نه کوه بلکه حوزه علميه مُهر خود را بر پيشاني انقلابي کوبيد که خيزاب کينه اش نسبت به رژيم گذشته و مخالفان خودش هنوز فرو نخوابيده است. کتاب وزارت اطلاعات در اين زمينه نيز حرف تازه اي براي گفتن ندارد.

حاصل

ولي اين کتاب خسته کننده که در برخي موارد تکراري و پر از قرار و فرار و ترور و لو رفتن و لو دادن و تکنويسي است، شايد براي آنهايي که در اين ماجراها بوده اند و يا کساني را از ميان آنها مي شناسند، جذاب باشد، وگرنه نه جذابيتي براي نسلي که جمهوري اسلامي پرورده است دارد و نه «تاريخ نگاري» و «پژوهش» است که به درد اهل فن بخورد. گردآورنده اين اسناد که در موارد معدود اظهار نظر همراه با کنايه و يا پرسش هاي سخيف مي کند و گاه متلک مي پراند، بيش از بيست صفحه را به نظريات حزب توده ايران در رد «چريکيسم» (اصطلاح نويسنده است که در زبان هاي ديگر معادل ندارد) و «تروريسم فداييان» اختصاص مي دهد. اين همه نه تاريخ يا پژوهش، بلکه گزارشي است از مباحثات و افرادي که پنجاه سال بعد نقش مجموعه آنها در حدي که سزاوار آن است شايد تنها چند برگ از تاريخ را پر کند. گزارشي که مانند ديگر انتشارات اين مؤسسه تنها براي تأييد حقانيت انقلاب اسلامي و رژيم کنوني تهيه شده و اين گونه به پايان مي رسد: « شايد بتوان علت مواضع بعدي چريک ها را در برابر انقلاب فهم کرد زيرا آنان فرصت نيافتند ايران را سراسر سياهکل کنند و انقلاب بي اعتنا به مشي جزني و احمدزاده به عمر رژيم ديکتاتوري خاتمه داد. اين واقعيت براي چريک ها بسيار آزاردهنده بود» حال آنکه اين حکم کاملا بي انصافي است. همه آنهايي که اين مؤسسه درباره شان کتاب نوشته است، از مدافعان رژيم پيشين تا مخالفان آن، در شکل گيري و پيروزي انقلاب اسلامي نقش داشتند و به همين دليل مسئوليت دارند.

گذشته را مي توان تحريف کرد ليکن تغييرش نمي توان داد. بر اين اساس کتاب هاي «مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي» از نظر تاريخ نگاري درباره رويدادها و افراد و احزاب و گروه ها بي ارزش هستند، چرا که تلاش مي کنند با تحريف، گذشته را تغيير دهند. ليکن به عنوان اسنادِ تحريفِ تاريخ توسط دستگاه تبليغاتي در دوران جمهوري اسلامي از منابع معتبر به شمار مي روند. درست مانند آنچه پس از رژيم هاي فاشيستي و کمونيستي اتفاق افتاد، آيندگان مي توانند با مراجعه به اين کتاب ها به بررسي و پژوهش درباره روند تحريف و مغزشويي در نظام جمهوري اسلامي بپردازند.

هنوز معلوم نيست نام جلد دوم کتاب «چريک هاي فدايي خلق» که به فعاليت آنها در جمهوري اسلامي خواهد پرداخت چه خواهد بود ولي براي پي بردن به بي اعتباري چنين پژوهش هايي کافيست به نام کتاب هايي که درباره دو گروه سياسي ايران منتشر شده است توجه کنيد: يکي «سازمان مجاهدين خلق از پيدايي تا فرجام» و ديگري «حزب توده از شکل گيري تا فروپاشي»! وقتي يک «مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي» چنان به انکار زمان حال و موجوديت اين گروه ها در برابر چشم همه بپردازد که «فرجام» و «فروپاشي» آنها را اعلام کند، چگونه مي تواند تاريخ و پژوهشي مستند و قابل اعتماد از آنچه ارائه دهد که ديگر در برابر چشم هيچ کس نيست؟!

ژانويه 2009